Sunday, December 09, 2007



مردم خود را به بازی نگیرید٫ نقدی بر مقاله عدنان هنرور

اسماعيل جوادي

نوشته پر از کینه و احساس جناب “عدنان هنرور” را در سایت روژهه لات مطالعه کردم. این نوشته قبل از آن که یک مقاله علمی و انتقادی در دفاع از هفته نامه هاوار و خانم خدیجه منصوری باشد شباهت بسیار زیادی به بیانیه های حزبی و تشکیلاتی دارد که تهدید و ارعاب را چاره کار می دانند. البته جناب “عدنان هنرورز” این حق را دارد که به عنوان انسان کرد از حقوق و فرهنگ کرد ها دفاع نماید ولی مدافعه وی آدمی را به یاد جمله مشهوری می اندازد که می گوید: اگر می خواهی کسی و جریانی را نابود کنی از آن بد دفاع کن. به نظر من نوشته این نویسنده بد ترین دفاعی می تواند باشد که یک کرد می توانست از فرهنگ و هویت خود بکند. نوشته های این نویسنده سطر به سطر قابل نقد می باشد اما جمله ای در این نوشته به کار گرفته شده بود که مرا مجبور کرد چند سطری در جواب جناب “عدنان هنرور” بنویسم. ایشان نوشته اند که:

هتاکی ها و توهین های مکرر و زنجیروار سایت ها و روزنامه‌های پانترکیست به ملت کرد، بیانگر تراژدیی است که‌ در طول تاریخ همواره‌ آذری ها به‌ عنوان اهرم فشار بر کردها عمل کرده‌اند که نمونه‌ی بارز آن کارشکنی و پشت کردن به پیمان های مابین قاضی محمد و سید جعفر پیشه‌وری است. که در نهایت به شکست جمهوری کردستان انجامید.

انعقاد قرار داد همکاری و دوستی بین سید جفعر پیشه وری رهبر حکومت ملی آذربایجان و قاضی محمد (۱۳۲۴-۱۳۲۵) و کمک های دولت ملی سید جعفر پیشه وری به دولت قاضی محمد از واقعیت های تاریخ معاصر است. دولت قاضی محمد تا آخرین روز های حکومت ملی آذربایجان از حمایت های این حکومت و ملت آذربایجان بهره جست و تاکنون هیچ تاریخ نگار منصفی این ادعا را نکرده است که دولت ملی آذربایجان مسبب سقوط حکومت کردستان بوده است. بهتر است عدنان هنرور کتاب های تاریخ را دوباره ورق زده و علل شکست حکومت قاضی محمد را در جای دیگری جستجو کند.

اگر ما به هر دلیلی این ادعا را هم درست ارزیابی کنیم، پرسس های مهمی پیش روست که بعد از سقوط این دو دولت چه کسانی این دوستی و پیمان ها را با زیاده خواهی های ارضی شکستند؟ سوال های مهم تاریخی زیادی پیش روی ما قرار می گیرد، در طول ۶۲ -سال بعد از حکومت ملی آذربایجان چندین بار مردم ترک آذربایجان از سوی گروه های نژاد پرست کرد مورد حمله قرار گرفته اند؟ اهالی چند شهر جنوبی استان آذربایجان غربی و مناطق ترک نشین استان کردستان به نیت اخراج مردم ترک آذربایجان از این شهرها مورد یورش مسلحین کرد قرار گرفته و آن ها را به صورت دسته جمعی از خانه و کاشانه ها یشان اخراج کرده اند؟

آقای عدنان هنرور, وجدان یک انسان باید آنقدر بیدار باشد که بداند که فراریان ترک شهر های اشنویه، پسوه، خانا، کهنه شهر … هنوز زنده هستند و می تواند در هر دادگاهی مسئولان این فجایع را به پرسش بگیرند. به نظر من شما قبل از این که چشم بسته و با ادبیات کلیشه ای گروه های خشونت طلب کرد از هفته نامه هاوار و خدیجه منصوری دفاع کنید با تعدادی از ریش سفیدان فامیل خود که واقعا از جنایت صورت گرفته از سوی همان گروه های کرد دلگیرند به صحبت می نشستید و از زبان آن ها می شنیدید که در اورمیه، سلماس، خوی و نقده کرد ها چه به سر مردم مهمان نواز منطقه آوردند. قلم از خود خجالت می کشد که بنویسد، چه دلایلی باعث گردید که کادر رهبری حزب دمکرات کردستان در نقده دستور قتل عام خانوار های ترک را صادر کند؟

مسئول ترور ها و سر بریدن سربازهایی که تنها گناهشان سرباز بودنشان بود و انفجار هایی که در همه آنها انسان های بی گناه قربانی می شدند به عهده کیست؟ سوال های زیادی است که می توان از حافظه تاریخ بیرون کشید. در این نوشته هدف پاشیدن نمک بر روی زخم نیست. سال هاست که انسان کرد از سایر نقاط به مناطق مختلف آذربایجان غربی و سایر نقاط آذربایجان است مهاجرت می کند تا کنون چه کسی به آن ها گفته است که شما حق زندگی کردن را ندارید، جناب عدنان هنرور چرا حرمت قلم می شکنید. در جنگ عراق این ملت ترک آذربایجان بود که با روحیه انسان دوستانه خود به جنگ زدگان کرد امان داد و شاید خود جناب عدنان هنرور از بهترین شاهدانی باشند که چگونه مردم مهمان دوست اورمیه به آوارگانی که به نان شب محتاج بودند یاری رساندند.

آری باید بدون احساس و بدور از کینه نژادی به مسئله نگاه کرد. خط ونشان کشیدن بی خود برای دیگران هیچ فایده ای ندارد آیا خود شما از خدیجه منصوری پرسیده اید که چرا حرمت میزبان را شکسته و آذربایجان را کردستان می نامد؟ اقلیت کرد ساکن استان آذربایجان غربی به این مناطق مهاجرت کرده اند و این نه سخن من است و نه سخن شما بلکه واقعیت تاریخ است. در طول ۶۲ سال بعد از حکومت ملی آذربایجان ملت آذربایجان با عطوفت و مهربانی مهاجرین مهمان خود را ارج نهاده اند و هیچ وقت عملکرد سیاه برخی رهبران کج اندیش کرد را که آب را به ریشه ملت خود بسته اند به پای مهمانان خود ننوشته اند.

اگر هفته نامه اولدوز مطلبی بر علیه فرهنگ و لباس کردی نوشته است عکس العملی بوده در برابر دو هفته نامه هاوار، اگر خانم خدیجه منصوری با آن کج اندیشی و بی تجربگی حرمت میزبان را می شکند و دو هفته نامه هاوار حرمت قلم نگه نمی دارد هفته نامه اولدوز هم این حق را بر خود قائل خواهد شد. اما به نظرم هر دو مردود است. بحث سخنان خدیجه منصوری با بحث برخورد با آزادی قلم متفاوت است. دو هفته نامه هاوار مصاحبه ای را چاپ کرد و مردم اورمیه با استفاده از حقوق شهروندی وبا توسل به شیوه های دمکراتیک به این هفته نامه و خدیجه منصوری اعتراض کردند و تا آنجا که من اطلاع دارم کسی از مردم اورمیه هفته نامه هاوار را تهدید به آتش زدن، کشتن و بمب و اسلحه نکرده است ولی خبرهایی می خوانیم که گویا مسئولان هفته نامه اولدوز از سوی همان کج اندیشان تهید به قتل و بمب و… شده اند.

این همان منطق ورشکسته خشونت در مقابل مدارا و دمکراسی است. این همان منطق خنجر در مقابل قلم است. جناب عدنان هنرورز نوشته شما همان منطقی را تئوریزه می کند که از آن بوی خون می آید. مهاجرین کرد ساکن استان آذربایجان غربی اگر در اقلیت هم باشند به عنوان یک انسان مورد احترام ملت ترک آذربایجان هستند ویقینا حساب فرهنگ و لباس و زبان یک کرد با منطق های جمود و یخ زده کاملا متفاوت است. این قدر از فرهنگ و هویت خود بد دفاع نکنید، عصر ترور و انفجار تهدید به کشتن گذشته است، ملت آذربایجان ملت مهمان نوازیست و مهاجرین کرد مهمان این ملت هستند.

این قدر منزلت انسان و حقوق انسانی را به بازی نگیرید اجازه بدهید اقلیت مهاجر کرد ساکن در استان آذربایجان غربی در این شرایط سخت اقتصادی زندگی خود را با صلح بگذراند. اگر کسانی بخواهند منزلت بشریت، فرهنگ انسان ها، دمکراسی و… را قربانی منافع حزبی و شخصی خود کنند شایسته قلم و اندیشه و فرهنگ و هنر نیستند حال اگر در مقام یک عضور شورای شهر باشد یا به عنوان یک روزنامه نگار بنویسند.

متن مقاله کامل مقاله عدنان هنرور

ترور شخصیت ملت کرد - عدنان هنرور

حملات شدید گلادیاتورهای ترور شخصیت، بر پیکر ملت کرد، در سایت ها و روزنامه‌ها در شرایطی که رو به انتخابات پارلمان در ایران نزدیک می شویم. و هتاکی ها و توهین های مکرر و زنجیروار سایت ها و روزنامه‌های پانترکیست به ملت کرد، بیانگر تراژدیی است که‌ در طول تاریخ همواره‌ آذری ها به‌ عنوان اهرم فشار بر کردها عمل کرده‌اند که نمونه‌ی بارز آن کارشکنی و پشت کردن به پیمان های مابین قاضی محمد و سید جعفر پیشه‌وری است. که در نهایت به شکست جمهوری کردستان انجامید.

هفته نامه ” اولدوز ” چاپ اورمیه به مدیریت مصطفی زاده با چاپ نوشته ای تحت عنوان ” خواب ابریشمی مسئولان و رؤیای تروریست ها ” ضمن اشاره‌ به یکی از نمایندگان منتخب شورای شهر ارومیه‌ خانم خدیجه‌ منصوری و با رد اظهارات ایشان که‌ طی مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی هاوار انجام داده‌ که در آن مصاحبه‌ به خیلی از مسایل مبرهن و اشکار کردستان اشاره‌ شده‌ است.

اولدوز ضمن انکار کردها، مسایل مورد اشاره‌ در آن مصاحبه‌ را به شیوه‌های شوینستی و فاشیستانه‌، رد کرده‌ و به مبارزه‌ی آشکار با کردها را دامن زده‌ است . آنچه‌ در زیر می خوانید اشاره‌ به پاره‌ی از هزلیات هفته‌نامه‌های اولدوز و آراز آذربایجان است.

هفته نامه ” اولدوز ” که‌ همانند نژاد پرستان ترکیه‌ که‌ جمعیت ۱۴ تا ۱۵ میلیونی کردهای ‌زیر سیطره‌ی این کشور ، را انکار می کنند و مدام میگویند ما در کشور مشکلی به نام مشکل کرد نداریم اینها هم ترک های کوهی هستند. این هفته‌نامه‌ی پانترکیست هم با کور شدن چشم بصیرتش جمعیت 7تا8 میلیونی کردهای ایران را انکار می کند و این آمار را آماری خیالی می داند.

در جایی دیگر انگشت اشاره‌ به سوی خانم منصوری دراز کرده‌ که‌ گویا ایشان پوششـی ضـد اخلاقـیدارند. و باکمال وقاحت می نویسد:” که این لباس، لباس کردی نیست”.

کسی نیست به شما بگوید شما که چشم بصیرتتان از وجود ۷ تا ۸ میلیون کرد بسته‌ شده‌ است چطور می توانید لباسهای این ملت را ببینید. لابد لباس های قشنگ!! شما اصیل است و غربی نیست که چنین لباس قشنگی را لباس کردی نمی دانید یا حتما شما طرح دیگری برای لباس کردی در نظر دارید.

در قسمتی دیگر از اراجیف نامه‌اشان خانم منصوری را به احساساتی بودن و ناسیونالیست بودن متهم می کنند. ودر کمال بی شرمی می نویسند :”صحبت کردن به زبان ترکی در شورا هم ناراحتش می کند( ای واه… واویلا…) “.

کاشکی نگارنده‌ی آن اراجیف کمی به خودش زحمت می داد و فکر می کرد که تعصبات خشک ایشان در قبال زبان و صحبت کردن به ترکی!! چقدر ایشان را ناسیونالیست بار آورده‌ است. حتما ایشان فکر می کنند در ترکیه‌ یا در آذربایجان زندگی می کنند که‌ برای زبان ترکی اینچنین زوزه‌ی واویلا می کشند! لابد هنوز نمی دانند که‌ زبان رسمی ایران فارسی است، نه‌ ترکی. تازه‌ هنوز مطلع نیستند که آذربایجانیها زبان آذری دارند نه ترکــی! الحق که مارک تجزیه‌ طلب لایق خود شماست.

گلادیاتور اولدوز! در ادامه‌ از بکار بردن الفاظ رکیک و هتاکی به ملت کرد دریغ ننموده‌ و ملت کرد را باین صفات مورد رحمت خود قرار داده‌ است:” ملت کرد را قوم ، قبیله‌ ، مهاجر، بی دولت، جامعه‌ گسسته‌، تفرقه‌دار، قاچاق پسند، اجیــر، بازیچه‌ی کاخ سفید و کرملین، و در نهایت کردستان را بدون مشخصه‌ی جغرافیایی و بدون نام و نشان استاندارد بین اللملی قلمداد کرده‌ است”.

در ایران روزنامه‌ و روزنامه‌نگاری در بند و اسیر سانسور است و روزنامه‌ نگار واقعی محکوم به فناست !! اما اراجیف باف و تفرقه‌ اندازهایی هم چون جوجه‌ هفته‌نامه‌های اولدوز و آراز آذربایجان فکر می کنند که جایی در بالا دست ها دارند !! و خود را حامی مردم آذری و به انجام رساننده‌ی بار رسالت!! خویش می دانند. ولی نشریه‌هایی هم چون ” هاوار ” که صدای مردم کرد است را حامی پژاک !! قلمداد می نماید! و با شایعه‌ پراکنی سعی در بستن این نشریه‌ را دارند.

هفته‌نامه‌ی آراز آذربایجان یکی دیگر از آن گلادیاتورهای دیو صفت است، که سعی به‌ ضربه‌ زدن بر پیکــر جامعه‌ی کردی دارد و گویا می خواهند در این گیر و دار انتخابات و حمله‌ی ترکیه‌ به جنوب کردستان (کردستان عراق) اورژانسی اذهان عمومی را به نوعی مسموم کرده‌ و از آب گل آلود ماهی بگیرند.

این هفته‌نامه‌ در شماره‌ی ۳۷ خود ستونی پر از اراجیف و توهین؛ با عنوان یادداشت هفته‌ به قلم مدیر مسوول تنگ نظر و مرد سالارش منتشر کرده‌؛ و با اشاره‌ به خانم منصوری _ که موی دماغشان شده‌ _ از ایشان به عنوان ” ضعـیفه‌ ” یاد می کند. و اضافه‌ می نماید که چه‌ فرقی ما بین وی و آن جوانی که تفنگ به دست گرفته‌ و در کوهها بر علیه‌ نظام مبارزه‌ی احساسی می نماید هست؟ الا این که در اختیار وی تریبون هایی به ظاهر مجاز قرار دارد و وی همان حرف هایی را از ذهن بیمارش می تراود که آنان از نوک تفنگ هایشان ……….” .

تریبون هایی به ظاهر مجاز از ذهن به اصطلاح متشخص و مدرن این مدیر مسوول همان است که چشم دیدن برنده‌ شدن یک زن کرد را ندارد و باور ندارد که با به دست آوردن اولین رای در سطح شهر ارومیه‌ ایشان را به داشتن تریبون هایی به ظاهر مجاز!! محکوم مینماید ! هم چنان که در برخی از سایت ها از ایشان به عنوان “عضو غیر منتخب ” یاد کرده‌اند.

کاشکی به خود تفهیم می کردید که فرق مابین شما به عنوان مدیر مسوول یک هفته‌نامه‌ و آن جوانی که مبارزه‌ی احساسی!! می نماید، چیست؟ ایشان که از خودشان دفاع می کنند . ولی شما که هویت ملتی را نابود می کنیـد. شما که چشم موفقیت کردها را ندارید. الحق که شما را هم باید دست پرورده‌ی مصطفی کمال نامیـد.

این حملات سازماندهی شده‌ از طرف هفته‌نامه‌های متعصب و تشویق وبلاگ ها و سایت های آذری بیانگر نقطه‌ی عطفی است که‌‌ می خواهند دنیای خواهان صلح کردها را به دنیای پر از جنگ و آشوب بکشانند.

حساب عمله‌های معلوم الحال اولدوز و آراز آذربایجان از حساب مردم بافرهنگ آذری زبان جداست. ما تمامی کردها این عمل وقیحانه‌ و گستاخی این دو هفته‌نامه‌ را به ملت شریف کرد را به شدت محکوم کرده‌، و با اراده‌ی آهنین از خانم منصوری عضو شورای بزرگ شهر کرد _ ارومیه‌ _ حمایت می کنیم.

ناگفته‌ نماند که خانم منصوری صاحب وبلاگ شاری من وڵاتی من دختر آقای سرتیپ منصوری است که‌ فعالانه در مجله‌ی سروه‌ با مامۆستا هێمن همکاری داشتند و در اثر تصادف همراه با ادیب نامدار کرد آقای مارف آغایی فوت کردند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home