Friday, June 01, 2007



اورميه در انتظار سرنوشتي هما‌‌نند قره باغ ، كركوك ، ايروان و فلسطين

آزربايجان غربي به دليل قرار گرفتن در كنار مرزهاي تركيه و عراق و نزديكي به محل زندگي برادران كرد در هميشه تاريخ از مراكز حساس و مهم بوده و تحولات آن بسيار پيچيده و هميشه مهم و گاه خطرناك بوده است. كوچ دادن قبايل كرد از مناطق مختلف عراق و سوريه به مناطق غربي آزربايجان براي مقابله با دولت عثماني در زمان قاجار هيچ نفعي براي اين منطقه نداشته كه هيچ بلكه باعث بوجود آمدن جو امنيتي و نظامي در منطقه شده است. شورشها و كشتارهايي كه توسط ياغياني چون شيخ عبيداله شمزيناني ، اسماعيل سمكو و عمر شكاك در حدود 100 سال پيش رخ داد و يا حوادث سالهاي اول انقلاب اسلامي مويد اين ادعاست. شورشهايي كه توسط اين شورشيان انجام گرفت ضمن اينكه باعث كشته شدن بسياري از مردم مظلوم شهرهاي اورميه خوي و سلماس و ديگر شهرها و روستاها و مناطق آزربايجان غربي و نابودي اقتصاد منطقه شد بلكه باعث شد كه مردم و سياستمداران اين منطقه از تحولات سياسي كه در مركز كشور به وقوع مي‌پيوست بدور باشند و نتوانند حقوق خود را آنطور كه لازم است مطالبه كنند. درست در زماني كه ستار خان و ديگر مناطق آزربايجان و كشور در حال مبارزه با استبداد و مسائل انقلاب مشروطه بودند مردم مظلوم آزربايجان غربي در فتنه‌اي كه كردها و ارامنه براي آنها درست كرده بودند در فكر حفظ جان و ناموس خود بودند. اين حوادث دوباره در سالهاي بعد در هنگامي كه انقلاب اسلامي به وقوع پيوست تكرار شد و چند روز بعد از 22 بهمن اكراد اين بار به رهبري عبدالرحمان قاسملو سر به طغيان گذاشتند و با خلع سلاح پادگان مهاباد دست به كشتار مردم مظلوم نقده زدند و سالها منطقه آزربايجان غربي را دستخوش ناآرامي و جنگ كردند و با نا امن شدن منطقه امكان سرمايه گذاري و رشد اقتصادي در منطقه از بين رفت و سالها طول كشيد كه دوباره سرمايه‌گذاران به اين منطقه بيايند و دولت نيز بنابه مصالح ملي و جنگي بودن منطقه از سرمايه گذاري در منطقه خودداري كرد. با پايان جنگ و كشته شدن قاسملو در يك تصويه حساب داخلي خطر نظامي حزب دمكرات و كردها تا حدي كم شد اما از بين نرفت و نخواهد رفت اين بار كردها با روش ديگري براي دست يافتن به اين منطقه و توسعه قلمرو خود متوسل شدند. سالها قبل آقاي حسنی در نماز جمعه اورميه با اشاره به محله کردنشين جهودلر داغي (فارسی آن تپه جهود يا يهودي‌ها) گفت که اينها دارند اسرائيل کوچکی (بالا ئيسرائل) درست می کنند. اين گفته آقاي حسنی را خيلی ها جدی نگرفتند و مثل هميشه فقط به حرفايش خنديدند٫ ولی گذشت زمان اين گفته را به واقعيت تبديل كرده است. زماني در اورميه اقليتهايي از اقوام ارمني، يهودي و كرد زندگي ميكردند. بعد از جنگ جهاني اول و حوادث نيمه اول قرن بيستم يهوديها كم كم در فلسطين جمع شدند، و با حمايت انگليس دولت جعلي اسرائيل را ساختند و يهودي‌هاي اورميه نيز به دنبال تشكيل دولت صهيونيستي در فلسطين از اين منطقه رفتند. ارامنه نيز تحت حمايت روسها و فرانسويان با جمع شدن در ايروان (چوخور سعد) و بيرون راندن آذري ها در ارمنستان كنوني ساكن شدند و براي خود كشوري تشكيل دادند. اما مسئله خيلي خطرناك اين است كه اين بار اكراد منطقه ميخواهند با حمايت آمريكا كشوري تشكيل دهند و چون مناطق كوهستاني ديگر ظرفيت جمعيت افزايش يافته آنان را ندارد، رو به سوي دشتهاي آزربايجان غربي آورده اند و قصد دارند با تحريف تاريخ و تئوريزه كردن عقايد ناسيولانيسم شديدا افراطي كردي حضور خود را توجيه كنند و بر مناطق آذربايجان غربي دست يابند و كشور خود را همچون موارد ذكر شده قبلي در بالاي اجساد وكشته‌هاي ملت مظلوم ما تشكيل دهند. اگر مردم آزربايجان غربي نيز همانند مردم مناطق و شهرهاي ياد شده غفلت كنند سرنوشتي بدتر، در انتظار آنان خواهد بود.

مهاجرت دسته جمعي و انبوه اكراد به مناطق شهري آزربايجان غربي از جمله اورميه به عنوان مركز استان ياد آور مهاجرت ارامنه به منطقه قره باغ و ايروان در جنگ جهاني اول براي تشكيل كشوري ارمني‌نشين و يا مهاجرت صهونيستها به فلسطين در سالهاي بين جنگ اول و دوم جهاني براي تشكيل اسرائيل و يا هجوم دسته جمعي اكراد به كركوك در عراق بلافاصله بعد از سقوط صدام را به ياد مي‌آورد. نگاهي به انبوه سايتهاي اينترنتي و خبري و شبكه هاي كردي در سالهاي اخير كه لفظ اورميه را در كنار كردستان، و كردستان شرقي (East Kurdestan)) را براي آزربايجان غربي بكار ميبرند مويد اين ادعاست. كردها و همدستان صهيونيستشان در دايرة المعارف آزاد( ويكي پيديا) هم با زيركي خاصي خواسته اند حضور كردها را در اورميه پر رنگ نشان دهند و در توصيف شهر اورميه همه جا نام قوميت اقليت كرد را در اول آورده اند و خواسته اند اينگونه القا كنند كه كردها حضور پر جمعيت تري دارند.

تحريف تاريخ طرفند جديدي است كه براي رسيدن به نيات پليد خود بدان متوسل شده اند. براي آگاهي تنها يك نمونه از اين سايتها را معرفي ميكنيم، نمونهاي مشابه بسيار زيادند و هر روز مثل سرطان در حال گسترش هستند.

گوشه از تحريف تاريخ توسط اكراد براي توجيه مهاجرت دسته جمعي و معني دار اكراد به اورميه :
مطالب زير از سايتwww.Urmiye.org گرفته شده و در آن به صراحت اورميه و كلاً آزربايجان غربي را از جزوي از كردستان بزرگ و با عنوان كردستان شرقي معرفي كرده و مردم مظلوم ترك كه صاحبان اصلي آن بوده اند را مهاجر خوانده است.( از كشتارهايي كه توسط اسماعيل سيمتكو و شيخ عبيداله شمزيناني بر عليه تركها انجام گرفته اشارهاي نكرده است.) در اين نقشه حتي با فلش بيشرمانه هجوم اكراد را از كوههاي غربي به طرف اورميه نشان داده است. دراين سايت آيكوني با نام اورميه ديده ميشود و نشان دهنده اهميت تصرف اورميه براي كردها و تلاشي سازمان يافته و همه جانبه آنها در تغيير بافت جمعيتي و شناساندن اورميه به عنوان يك شهر كردي دارد.

درباره‌ ارومیه‌
ارومیه‌ در شرق کردستان قرار گرفته‌ شده‌ است. در شمال آن کوه‌ آرارات و همچنین ایروان و نخجوان میباشد. در غرب ارومیه‌ کردستان شمالی و در شرق ارومیه‌ دریاچه‌ خزر قرار گرفته‌ است. جنوب ارومیه‌ شهر مهاباد و کردستان جنوبی می‌باشد. جمعیت ارومیه‌ حدود هفتصد و بیست و پنج هزار نفر است. در ارومیه‌ ملیتهای مختلفی از جمله‌ کرد، ترک، آسوری، ارمنی و غیره‌ زندگی می‌کنند

کردها و ارومیه‌
شهرستان ارومیه یا همانطور که کردها آنرا اورمی، اورمیه و یا ورمئ مینامند از دیرزمان محل سکونت کردها می باشد. تا پیش ازکوچاندن دسته جمعی طوایف چهارده گانه ترکهای افشار به این خطه توسط شاه عباس صفوی و کوچاندن کردهای منطقه به نقاط دیگر از جمله خراسان فرمانروائی این مناطق در دست حکام کرد بوده و کردها اصلی ترین گروه قومی نقاط غربی دریاچه ارومیه را تشکیل میدادند. اگرچه پیش از این کوچ دست جمعی سلجوقیان و ترکهای غز نیز به این منطقه مهاجرت کرده بودند ولی از شمارشان در حدی نبوده که تاثیری آنچنانی بر دمگرافی منطقه نهند. البته جای ذکر دارد که این جابجائیها قومی و طایفه ای در آن دوران امری عادی بوده است و طوایف و اقوام زیادی بر اثر جنگها و یا مصلحتهای سیاسی به دلخواه خود و یا باجبار توسط شاهان و حکام وقت به مکانهای مختلفی کوچ داده می شدند. در رابطه با کوچ دسته جمعی قبایل چهارده گانه ترک افشار توسط شاهان صفوی به این خطه از خاک کشور، حسن انزلی در کتاب ارومیه در گذر زمان می نویسد < نظر لطف و مساعد شاه عباس به ایل افشار دوباره مزید گشته و بنابه استدعای کلبعلی سلطان اجازه داد تا ایل افشار که عده کثیری گشته و در ولایات عراق، فارس، کرمان و خراسان سکنی داشتند، عموما به ارومیه و نواحی آن مهاجرت کردند؛ کلبعلی خان در این زمان با موافقت شاه عباس کبیر، تمام طوایف ایل افشار را از نقاط مرکزی ایران کوج داده و با فرمان حکومت خود به ارومیه عازم گردید. > همانطور که در بالا آمد قبل از این کوچ بزرگ کردهای شدادی، راوندی، هذبانی و برادوست بر کل مناطق غربی و جنوبی دریاچه ارومیه حاکمیت داشتند. احمد کاویانپور در کتاب تاریخ ارومیه میگوید”در اطراف ارومیه عشایر کردی بنام روادی ساکن بودند…تیره ای از آنان در اطراف اشنویه و سلماس ساکن بودند که آنها را طایفه هذبانی می نامیدند که سردار معروف جنگهای صلیبی “صلاح الدین ایوبی” از این ایل بود.” این طایفه در کرستان و آذربایجان به خصوص در اطراف دریاچه ارومیه حکومت مقتدری تشکیل دادند. هم اکنون صدها جوان کرد ارومیه ای در دانشگاههای کشورهای اروپائی و امریکا مشغول تحصیل و کسب علم می باشند که امید می رود بعد از اتمام تحصیل برای خدمت به همشهریان خود به وطنشان برگردند…..

0 Comments:

Post a Comment

<< Home