Thursday, February 15, 2007




مصاحبه کتر علیرضا نظمی افشار (کمیسیون دیپلوماتیک آذربایجان جنوبي)

با روزنامةنگار مستقل كرد، خالد محمدزادة


سلام اقاى افشار

با سپاس از اينكة دعوت ما را براى انجام اين مصاحبة قبول كرديد. من سوالهايم را براتان ارسال خواهم نمود. در ضمن اين مصاحبة بة زبان كردى منتشر خواهد شد. لطف فرمائيد همرا با جوابية، عكس و مشخصات خودتان را برايم بفرستيد

1ــ بعنوان روزنامةنگار مستقل كرد و مطلع از رويدادهاى كردستان بة عرض تان برسانم كة نامة شما بة اقاى مصطفى هيجرى در حزب دمكرات كردستان ايران بة تاريخ بيستم مارس 2006 بعنوان نامةاى توهين اميز در كردستان تلقى گرديدء در پى ان مخالفتهاى بسيارى هم در درون حزب دمكرات كردستان ايرانء هم در سطح جامعة در پى داشت. شما قبول داريد كة در اين نامة بة مقدساتء تاريخء رهبران كورد توهين شدة باشد؟

1 – من از شما متشکرم که میخواهید در باره این مطلب صحبت بکنید زیرا تحلیل و توضیح مسائل اگر توام با حسن نیت باشد میتواند سوء تفاهم های بسیاری را از بین ببرد.

آقای محمد زاده، شما در بخش نخست سئوالتان، خود را یک روزنامه نگار مستقلِ کُرد معرفی کرده اید. ولی، متاسفانه، جهت گیری های مستتر در سئوالات، و نحوه طرح آنها، در ذهنِ شنونده و خواننده، ادعایِ استقلال و بیطرفی شما را زیر سئوال میبرد. لطفا" اگر توضیح اصلاحی در معرفی خود دارید برای تنویر افکار عمومی ملل ترک و کُرد، در آغاز این مصاحبه درج بفرمایید. بهر حال، اینجانب به صرفِ ادعای بیطرفی و استقلال شما، اصل را بر صداقت گرفته و فرمایش شما را میپذیرم.

و اما در بخش دوم نخستین سئوالتان، مرا متهم نموده اید که در نامه مورخ بیستم مارس 2006 به جناب آقای مصطفی هجری دبیر کل محترم حزب دموکرات کردستان ایران، به مقدسات ملت کرد توهین نموده و موجب رنجش مردم کُرد شده ام.

آقای محمد زداه، امیدوارم که متن نامه مرا بدقت مطالعه کرده باشید که درعنوان نامه، جنای هجری را ”دوست گرامی" خطاب، و در متن نامه حقوق ملت کرد را "حقوق حقه" ذکر کرده ام. و متعاقبا" ملت کرد را "ملت مظلوم" ، و دوبار آنها را، "ملت شریف" ذکر نموده و در پاراگراف سوم، مبارزه ملت کرد را علیهِ شوونیزمِ فارس، "پیکارِ مقدس" خطاب کرده ام. من، در پاراگراف اول،،سوم، ششم، هفتم، و دهم، هشت مرتبه، از مردم کرد، بعنوان "ملت شریف کرد" یاد کرده، و خونهای ریخته شده مردم کرد را درمبارزه با شوونیزم/ فاشیزم فارس "خون پاک" نامیده ام. در پاراگراف های دوم و ششم، دوبار از قاضی محمد(رحمته الله علیه) به عنوان "شهیدِ ملتِ کرُد"، در پاراگراف ششم از زبان شهید، سید جعفر پیشه وری، او را "برادر" خطاب کرده ام. در پاراگراف نهم، از دکتر عبدالرحمن قاسملو بعنوان "شهید" یاد نموده ام.

آقای محمد زاده، در فرهنگ و ادبیات بشری در هر مسلک و مرام، دو کلمه، بعنوان مقدس ترین واژه ها، در صدر تمام واژه ها قرار دارند که عبارتند از کلمات "برادر" و "شهید"، که من هر دوتایشان را در مورد رهبران ملت کرد بکار برده ام. آقای محمد زاده، من در نامه خود، به جناب مصطفی هجری، عباراتی را بکار برده ام نظیرِ : دوست گرامی – حقوق حقه ملت کرد – ملت مظلوم کرد – ملت شریف کرد – پیکار مقدس – شهید قاضی محمد – ملت کرد – حکومت ملی کرد- شهید قاسملو – حقوق حقه ملت کرد. به باور من اینها مقدسات شما هستند و اگر غیر از این است لطفا" جهت تنویر افکار عمومی ملت بزرگ آذربایجان و ملت محترم کُرد توضیح بدهید که: آن مقدساتی که من به باورشما به آنها توهین کرده و موجب رنجش ملت شریف کرد شده ام کدام ها هستند؟؟

من بر این باورم، نامه مزبور مایه رنجش جناب آقای مصطفی هجری وملت صلح دوست کُرد نبوده است. بلکه، این نامه، فقط موجب رنجش کسانی شده که بر خلاف شهید شرفکندی، نمیخواهند به تاریخ گذشته ملت کُرد، با دیدی منتقدانه نگریسته، و اشاره هایِ باریک بینانه ایشان را در کتاب "180 سال مبارزه" در موضوع اسماعیل سمتکو، مسئولانه، درک کنند. هدف من از نوشتن این نامه خنثی کردن اهداف جمهوری اسلامی، و گروههای شوونیستی فارس بود که هر یک بطریقی و به نیتی عملا در بین ملل شریف و بیگناه ترک و کرد ایجاد تنش نموده ودر غایت موجبات انحراف حرکات آزادیخواهانه و انسانی این دو ملت شریف رافراهم میآورند.

بطوریکه مستحضر هستید در این سال گذشته من و برادر گرامی ام جناب مصطفی هجری مورد حمله و اهانت ازهر دو طرف بوده ایم. من و جناب هجری، هدفمان عوض کردن جو تنش، و دشمنی، با محیطِ مذاکره و دوستی بین ملل ترک و کرد بود. اگر عده ای در کردستان، نامه مرا توهین به ملت کرد دانسته اند، باید بگویم چند نفری از ملت آذربایجان نیز، هیاهو میکردند که نامه نوشتنِ من به جناب هجری و ایشان را برادر خواندن، خیانت به ملت آذربایجان بوده است!!!! آقای خالد محمد زاده، تکرار میکنم، نیت من از نامه مزبور، همانگونه که در طول زندگی سیاسی خود معتقد بوده ام ابراز حسن نیت و ایجا د حسن تفاهم بین ملل ترک و کرد بود. حال اگر در خارج از ایران، و بدون درک واقعی شرایط موجود و مُحتَمَل، بعضی بهره برداری های سیاسی ناپخته، از آن صورت گرفته متاسفم. آقای محمدزاده، من هم شنیده ام که درداخل حزب دموکرات کردستان، نحوه جواب متین و دوستانهِ جناب هجری موجب تشنجات فراوانی گردیده است. باید بگویم تحریک وخونخواهی، و بر طبل جنگ کوبیدن، فقط شاخه کوچکی از سیاست، و آخرین حربه یک سیاستمدار است.

قبول کنید که جناب هجری با این جواب متین، نه تنها هیچگونه ضعفی بخود یا ملت قهرمان و مبارز کُرد منسوب نکرد، بلکه قدم در راه شهید قاضی محمد گذاشت. با این حساب، شما و سایر تندروان حزب دمکرات، سفر شهید قاضی محمد به تبریز را هم خیانت می گمارید. این سفر، اساس مودتی را پایه گذاشت که در طول یکسال حکومتهای ملی ترک و کرد، با بافت جغرافیائی بسیار پیچده، و گذشتۀ پر فراز ونشیب این دو ملت، حتی یک انسان، بجرم ترک یا کرد بودن، مورد اهانت، سئوال،ضرب و شتم، غارت یا قتل قرار نگرفت. شهید قاضی محمد بجای این اقدام، میتوانست اولتیماتومی به مرحوم پیشه وری بفرستد و "مثلا" در مورد چهار دهکده متروکه و خرابه دعوای کرد و ترک راه بیندازد. شاید هم، این به مذاق بعضی ها خوش آیند تر هم میشد، ولی بینش شهید قاضی محمد، بالا تر و والا تر از این کونه بر خوردها بود.

شنیدم برخی حتی انشعاب حزب دموکرات کردستان را تقصیر من می دانند. شاید عبارت حافظ "میان گریه میخندم"، مصداق حال من در برخورد با این شایعه باشد. گریه آور است، بنائی که مرحوم قاضی محمد و یاران بزرگوارش با خون خود و هزاران قهرمان دیگرِِِ کُرد پایه ریزی کرده بودند، با کم حوصلگی و اقدام احساساتی و غیر سیاسی یک گروه که انسانهای شایسته فراوانی، هم در داخلشان هست، ویران گردید. حزب دموکرات کردستان یکی از ارکان مهم مبارزات ملی ایران بوده است، وهمیشه سر بلند خواهد ماند. این عمل در کوتاه مدت ضربه ای به مبارزات ملی داخل ایران زد که مسلما بزودی ترمیم خواهد شد . اگر موجباتِ این انشعاب مسئله عمیق ایدئولوژیکی بود، من ناراحت نمیشدم. من، ضمنا"، ایمان دارم که این، تنها جنگ قدرت داخلی هم نبود ولی هرچه بود، امری قابل حل و مشکلی قابل رفع بود. اگر در خانه ای، یکی از ستونها یا دیوار ها صدمه دید، خانه را که ویران نمیکنند. این موجب گریه من است. ولی آنچه که باعث خنده میشود اینست که شایع کردند که نامه من موجب تجزیه حزب شده است. آقای محمد زاده، این شایعه، این چماق تکفیر، خود، یک اهانت مسلم به تاریخ و مقدسات ملت کرد و مبارزات ملی کردستان است، نه بیان واقعیت های تاریخ.

آقای محمد زاده، ملت بزرگوار آذربایجان، و به تبعِ آن، تمامِ فعالان هویت خواهِ آذربایجانی، ارج فراوانی به مبارزات عدالت خواهانه ملل ایرانی قائلند. همرزمان ما، با سعه صدر و حسن نیتِ مطلقِ آرزوی توفیق تمام ملل تحت ستم ایران را در مبارزه بر علیه ناروائی های ملی و سیاسی و اقتصادی دارند. از نظر ما؛ حزب دموکرات کردستان نیز که در تاریخ کشور ما، از حزب ملی و مستقلِ معتبرِ ایرانی بود، و ریشه های فکری آن با خون شهیدانی چون قاضی محمد، سیف قاضی، دکتر قاسملو، دکتر شرفکندی و هزاران قهرمان دیگر آبیاری شده است، یک هم آرمان راستین به جنبش ملی آذربایجان بحساب می آید.

راجع به قسمت اخیر سئوالتان، من به ملت کرد، احترام و علاقه خاصی دارم. شما از هر عشیره ای از بزرگان کرد که نام ببرید، من و اجدادم، دوستان مشفقی داشته ایم و داریم که خاطرات مشترک، همزیستی احترام آمیز، و مصالح منطقه ای آن روابط را مستحکم تر کرده است. من چطور با دوستی مردان بزرگی چون حاج محمد امین حاتمی نووی، سید عبدالقادر گیلانی زاده، نوری بیک، حاج ناصر بیگ، رشید بیگ، سید موسی، میتوانم به این ملت حتی قصد اهانت داشته باشم. من بدلیلِ احترام به ملت و تاریخ کرد است که ریسک حمله و اهانت و ترور را بجان میپذیرم تا حساب ملت کرد را با افراد خاصی از ملت کرد جدا کنم.

2ــ از جملة مواردى كة در نامة شما خطاب بة مصطفى هيجرى بدان اشارة شدةء اعتراضات مردمى را در كردستان بة همراة داشتة، اين است كة جنابعالى سمكوى شكاك رهبر يكى از جنبش هاى كوردى را بة عنوان" فردى غارتگرء قاتل" معرفى كرداةيد، ايا فكر مى كنيد اين عنوان در جاى خود باشد؟ چة جوابى براى انانى كة سمكو را يك قهرمانء رهبر كرد مى دانند داريد؟

2- هر انسانی آزاد است که کسی را قهرمان یا رهبر حساب کند. باید بدانید که قهرمان خواندن سیمتکو وسیله شما، به معنای تاییداعمال این فرد و معیار و مقیاس قرار دادن او وروش های او در مبارزات امروز است. راستی شما مایلید که بدون ضرورت از کسی که مرده و رفته، و بزعم شما عده ای اورا رهبر و قهرمان ملی کرد میشناسند بیش از این حتک حرمت گردد، و به ضرورتِ جواب، این زخم کهنه مجددا خراشیده شود؟ من آرزو میکردم شما از این سئوال صرفنظر میکردید و مرا مجبور به جواب نمی نمودید.

آقای محمد زاده، قهرمانان ارمغانهای ارزنده ای به ملتهای خویش می آورند، مهاتما گاندی، جواهر لعل نهرو، مارتین لوتر کینگ، نلسون ماندلاّ ، هیچکدام با قتل و غارت و گوش بریدن و اخاذی "قهرمان" نشده اند. ستار خان و خیابانی، بنیانگذار مبارزات آزادیخواهانه ایران و سرمشق ملل منطقه بوده اند. پیشه وری و قاضی محمد، تنها حکومت ملی تشکیل ندادند، آنها هویت مدرن، روح ملی، و میل به آزادی و استقلال به ملتهای خویش هدیه کردند. من از شما میپرسم: سمیتکو چه ارمغانی به ملت کرد، یا ملل همجوار داد؟ راستی شما به منابع تاریخی مولفین غیر ترک و غیر ایرانی دسترسی ندارید؟ اینجانب اذعان دارم که خیلی از مردم کرد، اسماعیل آقا را بعنوان یک رهبر جنبش مردم کرد میشناسند. و من نیز ایشان را سر کرده یکی از جنبش های ملی کرد میدانم اما عمیقا اعتقاد دارم،که سمیتکوی شکاک، درک صحیحی از مبارزات ملی و آزادیخواهی ملت کرد، نداشته است. آنهائی که امروز نیز سمتکوی شکاک را رهبر و قهرمان ملی میدانند طبعا" فاقد یک فلسفه سیاسی مدرن و بین الملل بوده، و هنوز اعتقادات سیاسی مبتنی بر تعصبات سنتی با بافت عشیره ای و ارباب رعیتی، را با خود حمل میکنند.

من شما را به کتاب " 180 سال مبارزه" شهید شرفکندی ارجاع میدهم که در آن اسماعیل آقا سمتکوی شکاک را بعنوان یک رهبر جنبش ملی کرد، معرفی، ولی به عملکرد او با دیدی منقدانه و مسئولانه نگریسته است. شهید شرفکندی تاکید کرده است که اسماعیل آقا، در اثر بی تجربگی و درک نا صحیح از مبارزات ملی و آزادیخواهی، مرتکب اشتباهات بزرگی شده است. آقای محمد زاده میتوانید به من بگوئید که آن اشتباهات چه بوده اند؟ نمیدانم به شهر های آذربایجان نظیر ارومیه، خوی، سلماس، و سلدوز سفر کرده و مهمان مردم آنجا ها بوده اید؟ یا خیر؟ اگر در شهر های آذربایجان از ترکهای مقیم آن شهر ها، در مورد دو تن از رهبران پیشینِ کُرد، سئوال کرده باشید، بدون تردید هرکس، چه مستقیم، چه نقل قول، چه از طریق خویشان و کسان نزدیک خویش، از انسانیت، نجابت، بزرگواری، مردم دوستی، و مبشّرِ همزیستی و همجواری بودنِ شهید قاضی محمد، خاطره خوبی دارد، و بالعکس، همه، متفقا" داستانی هولناک، آلوده به خون و آتش، قتل و غارت، و تجاوز به عنف از اسماغیل آقا و تفنگداران ابشان دارند.

آقای محمد زاده، علت این تفاوت را چه میدانید؟ مگر نه اینکه آنان هردو از رهبران کرد بودند؟ پس تفاوت کجاست؟؟ واقعیت اینست که شهید قاضی محمد، درک صحیحی از"منافع استراتژیک ملت کرد"، و "صلح دوستی"، و "حسنِ همجواری" داشت. و برعکس، سهم اسماعیل آقا از تمام اینها، درکی تجاوزکارانه، و برخورداری غیر انسانی بوده است.

هر ملتی که گذشته خود را مسئولانه و بیطرفانه نقد نکند، به انحراف و شکست محکوم است. راستی حالا وقت آن نرسیده است که رهبران کرد، راهی را که شهید شرفکندی ها، آغاز کرده و دیوار سکوت را شکسته است دنبال کرده، و سره را از نا سره، تمیز دهند؟؟ آنچه مایه نگرانی من، و بسیاری از دوستان این ملت، چه از خود اکراد و چه از ملل غیر کرد، میشود اینست که گاهی میبینیم که امروز هم، گروهی قدم در جای پایِ اسماعیل آقا ها میگذارند و در قرن بیست و یکم، تفکر و برخورد دورانِ جنگ جهانی اول، دارند، ورفتار تجاوزکارانه نشان میدهند. یکی از این "برخورد های تجاوزکارانهِ اسماعیل آقائی" همین انتشار بلهوسانه نقشه کردستان بزرگ است، که متاسفانه فقط، به سایتهای این و آن منحصر نبوده، بلکه، به دفاتر احزاب کردی، در عراق و اروپا سرایت کرده و طنین این تمنیات بلهوسانه در نوشته هایِ رامبد لطفی پور ها، انعکاس یافته است. راستی هم جای نگرانی است، که چنین اعمال غیر مسئولانه، چگونه همزیستی، حسن همجواری، صلح و امنیت منطقه را تهدید و مبارزات مشترک ملل تحت ستم ایران را منحرف و کام دل شونیزم فارس، و پان فارسیسم یعنی قاتلان قاضی محمد ها، قاسملو ها و شرفکندی ها را شیرین میکند!!

من از کتب عدیده مورخین غیر ترک، شاهد نمی آورم، و به نقل قول اشخاص ثالث هم استناد نمی کنم. من از شرح حال مادر بزرگم مرحومه قیصر خانم افشار بیان می کنم که وقتی اسماعیل آقا در یکی از شبیخون هایش به مردم بی پناه ارومیه، پانصد تن از تجار و بازاریان را اسیر کرده و سفارش فرستاده بود که اگر پانصد سکه اشرفی جمع آوری نشود، هر پانصد نفر را خواهد کشت. قیصر خانم افشار معاریف و رجال ارومی را به خانه خود "قیصر خانم قلعه سی" در خیابان شهر چائی دعوت و تکلیف جمع آوری پول برای تامین وجوه مورد مطالبه کرده بود و طبعا تمام رجال متعذر شده بودند که اسماعیل آقا در تاراج های قبلی دار و ندار آنها را گرفته است و آهی در بساط ندارند که برای نجات تجار بیگناه ارومیه مساعدت نمایند. قیصر خانم بناچار از مرحوم شهاب الدوله پدر مرحومان چنگیز خان و رحمت الله خان اقبالی در خواست کمک کرده بود و ایشان با سعه صدر تمام این وجه را در اختیار مادر بزرگ من گذاشته بودند تا رفع فتنه شود. و زشت تر اینکه در هنگام معاوضه اسرا و وجوه اخاذی، اول گوشهای اسیران را بررسی میکردند که ببینند آیا "گوش بر های سمیتکو" که از گوشهای اسرای آذربایجانی تسبیح درست میکردند، به گوشهای آنان دست یافته اند یا نه؟

آقای محمد زاده، قهرمان ملی، شهیدِ مغزّز، قاضی محمد، بود که صرفنظر از قوم و قبیله و تبار و ملیت، پناهگاه بیگناهان بود. آقای محمد زاده و محمد زاده ها، ملت کرد آنقدر قهرمان واقعی دارد که به قهرمان سازی احتیاجی نیست. اولین و مهمترین صفتی که از کرد متوقع است و هزاران سال تاریخ "غیرسیاسی" آنرا به ثبوت رسانیده است عِرق مهمان نوازی و پناه دهی است. شما دلیل، نحوه و توطئه قتل نا جوانمردانه "مارشمعون" رهبر روحانی آشوری راکه مهمان مدعو اسماعیل آقا بود خوانده یا شنیده اید.

آقای محمد زاده، سئوالات یکطرفه و قالبیِ شما، مرا بیاد مثل معروف ترکی میاندازد که میگویند "فلانی مرثیه خواندن بلد نیست، مردهِ خود را گور به گور میکند" من اگر ذره ای به ملت کرد علاقه داشته باشم (که دارم) توصیه میکردم که در مبارزات ملی، بررسی منصفانه ای درباره عملکرد "اسماعیل آقا" آغاز، و جنایات ضد انسانیِ او را محکوم، و روش تجاوزکارانه تو را تقبیح، و راه را برای همزیستی مسالمت آمیز و حسن همجواری با ملت بزرگ آذربایجان، و ترکان ایران هموار کنید.

من همانگونه که میتوانم روز ها، از شهامت، مردانگی وبزرگواری رهبران کرد از شهید قاضی گرفته تا مصطفی هجری و دکتر مهتدی سخن بگویم، ماهها هم در مقوله اسماعیل آقا سمیتکو، سخن دارم ولی همانطور که در نامه خود به دبیر کل محترمِ حزب دموکرات کردستان نوشتم، حافظه تاریخی ملت بزرگوار آذربایجان آن خاطرات را به فراموشی سپرده است، داغ دل فرزندان و نوادگانِ شهیدان ، مقتولین، اسیران و مصدومین آن فجایع ننگین را تازه کردن، و خون 30 ملیون آذربایجلانی را بجوش آوردن، چه فایده و چه لزومی دارد. در امنیت باد آورده، در خارج مرز نشستن، و هباتی از مهمانان ناخوانده گرفتن، و تحت شرایط باد آوردهِ زود گذر تحریک شدن، و خاطرات تلخ ملت بیگناه را از فراموشخانه تاریخ بیرون کشیدن نهخوش آیندِ ماست، و نه، به مصلحت شما.

من معتقدم، اگر ملتی با گذشته خود با صداقت کامل برخورد نکند در آینده محکوم به خطا، وکجروی خواهد شد. شهید شرفکندی، در کتاب 180 سال مبارزه، اسماعیل آقا سمیتکو را قهرمان ملی معرفی کرده و ضمنا، جسته گریخته گفته است که "اشتباهاتی نیز داشته است". ایشان بزرگوارانه، آنها را اشتباه خوانده، و بدلایل آشکار، بدون توضیح از کنار آنها رد شده است. ولی اکنون که شما، برخلاف مرحوم شرفکندی اصرار در باز شکافی این امر دارید اجازه بدهید من به چیز هائی که شهید شرفکندی "اشتباه"، و مورخین بالاتفاق "جنایات" خوانده انداشاره ای بکنم. اگر باز سکوت را مصلحت ندیدید و مایل به کالبد شکافی جریانات عصر ایشان شدید من بر خلاف میلم برای مناظره و مباحثه آماده ام.

طبق اسناد معتبر تاریخی، که در آرشیو های دولتی ممالکِ منطقه موجود است، و بنا به کتب متعدد تاریخی که حتی دشمنان ملت آذربایجان نوشته اند، و با اشاره به حافظه تاریخی معمرینِ ملتِ آذربایجان، و شواهد و خاطرات باقیمانده از دوران مزبور، اسماعیل آقا یک غارتگر و جنایتکار بود.

- "اکنون سمیتکو آماده گردیده و.......دیه ها را تاراج میکند، کشت ها را لگد مال میکند"
- "مردم بیچاره سلماس و آن پیرامون ها،.......... خود را گرفتار چنگال کردهای یغماگر و آدمکش سیمکو مییابند"
- "سلماس و آن پیرامونها همه بدست سیمکو گرفتار افتاده، .و نوبت به آبادیهای ارومی میرسد و مردم از غارتگران سیمتکو آسیب میبینند" (هر سه از برگ 831 تاریخ هیجده ساله آذربایجان)
- "اسماعیل آقا سمتکو چندین مرتبه، به شهر ارومیه ریخته و در آن شهر از هیچگونه قتل و غارت و تجاوز و تخریب خانه های مردم فروگذار نکرده بود." (خاطرات سرتیپ درخشانی برگ 142)
- "آتش بیداد در ارومیه و اطراف آن افروخته، تمامی دهات را قتل و غارت، زاید بر ده هزار مرد و زن و بچه سر بریده اند و شکم دریده اند. الان فقط در قریه "داش آغل" و "شیطان آباد، زیاده بر یکصد جنازه مسلمان آغشته به خون، بی غسل و دفن و کفن، مانده اند." (تاریخ ارومیه – احمد کاویانپور نقل از تلگراف انجمن ارومی به تهران. برگ 318)
- "در 22 شعبان، اکراد سمتکو، برای آمدن به شهر هجوم نموده، و بعنوان مهمانی، داخل خانه ها شدند............. شب 23 شعبان صدای فریاد زن و مرد و اطفال از هر گوشه شهر بلند بوده، اوضاع زمان فجایع ارامنه تجدید شده بود. اکراد به خانه ها داخل، بعد از انواع فجایع، مردمان غارت شده را در خانه های خراب شده، هر چه از جل و پلاس باقیمانده بود می بردند........... شهدالله رذایل و بی حقیقتی و بی انصافی و خونخواری و شقاوت و قساوتی از اکراد ظاهر شد که قلم از بسط آن خجالت دارد.....
- محاصره دارالحکومه: 23 شعبان اکراد در خانه هائی که بعنوان مهمانی بودند مشغول جمع آوری اشیا و اثاثیه آنجا ها شده حتی در خانه حاجی نظم السلطنه امیر تومان (پدر بزرگ من – توضیحِ علیرضا نظمی افشار) که آنان را مهمان کرده بود لباس شخص معظم الیه و فامیل ایشان را جمع آوری کرده، داخل صندوقخانه شده، جواهرآلات و طلا و اشیا قیمتی آنچه بود بردند که موافق صورت ده هزار تومان خسارت ایشان بود." (ارومیه در محاربه عالم سوز از انتشارات تاریخ معاصر ایران نوشته رحمت الله خان معتمدالوزاره - یک شاهد عینی برگ 254)

آقای محمد زاده، من هزاران مدرک تاریخی، دانشگاهی، بین المللی و دولتی میتوانم بشما ارائه بدهم که اسماعیل آقا، چنان تخم نفاقی را کاشته بود که اگر در زمان حکومت ملی، رهبری کردستان، با شخصی با سلامت و بزرگواری و انسانیت شهید قاضی محمد نبود، مشکل میشد که از جنگ ترک و کرد در آذربایجان جلوگیری کرد.

آقای محمد زاده، منتیسکیو، میگوید "اگر چیزی را به نفع ملتم بدانم که موجب زوال ملت دیگری شود آنرا به فرمانروایم پیشنهاد نمیکنم، زیرا من قبل از اینکه یک فرانسوی باشم ، یک انسانم. (بهتر بگویم) من ضرورتا یک انسانم و فقط بر حسب تصادف، یک فرانسوی میباشم" آقای محمد زاده، قهرنان هر ملتی قبل از اینکه متعلق به آن ملت باشند، متعلق به جامعه انسانی هستند. پس قبل از هر چیز، باید انعکاس دهنده صفات و وجدان انسانی باشد، و در مرحله دوم مبلغ آرمان ها و آرزوهای ملی خود. یک قهرمان قبل از اینکه یک ترک و کرد و عرب و فارس باشد، نخست باید یک انسان والا باشد.

اسماعیل آقا، گرچه تمایلات ملی داشت و گویا میخواست کردستان آزاد ایجاد بکند ولی نحوه و تکنیک کارش بزرگترین ضربه را به جریانات ملی کرد و کردستان زده است و دفاع کردن از اعمال او، ضربه ای مجدد، به اصالت،حقانیت، و وجهه این حرکت میباشد. آقای محمد زاده، شما که به من توصیه میکنید که "باور های ملی را با دید دموکراتیک متبلور سازیم" آیا در عملکرد ایشان که دهها بار اموال خانواده ما را غارت کرده و دها تن از خویشان و آشنایان ما را کشته، و هزاران هزار خانواده را به قحطی و فقر وگرسنگی و ضرب و شتم و قتل رسانده و هزاران انسان را مُثله کرده، چه جلوه ای از دموکراسی تجویزی تان میبینید که بخود اجازه میدهید که او را با آن اعمال، قهرمان بنامید و به من که برای ملتم ابتدائی ترین حقوق تاکیدی سازمان ملل و ارگانهای حقوق بشر از جمله خواندن و نوشتن بزبان مادری، در سرزمین های خود و با امکانات حلال خود، آرزو میکنم نسبت غیر دموکرات، بدهید؟ راستی بهتر نیست که شما بجای اینکه باور های دموکراتیک تان از قهرمانتان "اسماعیل آقا" بیاموزید، از قهرمانان همه مان نظیر ستارخان، قاضی محمد، خیابانی، قاسملو، حیدر عمو اوغلو، شرفکندی و.. و.... و.. یاد بگیرید؟

3ـ شما در سخنرانيهاء نوشتةهايتان "ازربايجان بزرگء استقلال ازربايجان" را حق مسلم مردم ترك مى دانيدء حتى در اخرين نامةتان خطاب بة "مردم ازربايجان جنوبى" نوشتةايد:" من استقلال را حق هر ملتى مى دانم"، در همان حال در نامة ياد شدة بة مصطفى هجرى نقشة كردستان بزرگ را "خيالى" مى پنداريدء حق استقلال براى كردها را مردود مى شماريد، اين دوگانگى نشانة چيست؟ ايا اين خصومت با حق استقلالخواهى كردها نيست؟ اين دخالت در حق تعين سرنوشت از جانب خود كردها نيست؟

3 -من استقلال را حق مسلم هر ملتی میدانم. و این کرد و ترک و عرب و عجم نمیشناسد. ولیِ معتقدم که استقلالِ جغرافیائی، همیشه استقلال واقعی نمیآورد. مستقل شدن، و بجای همفکری و مشارکت با هموطن، غلام حلقه بگوش این و آن شدن، استقلال نیست، بردگیِ فکری، در قالبِ خود فریبی است. ولی از اینها که بگذریم در سئوال شما یک مغلطه ناشیانه وجود دارد. آقای محمد زاده، چون استقلال حق مسلم من است پس من میتوانم در خاک سویس یک کشور مستقل برای خودم دست و پا کنم؟ ملتها حق استقلال در خاک خود رادارند. من اگر روزی گفتم که ملت کرد در سنندج حق استقلال ندارند یا ملت عرب الاهواز درسرزمینهای خود نباید مستقل شوند، آنوقت حق باشماست. این سئوال شما "قیاس مع الفارق" است. من اگر برای آذربایجان نقشه ای تهیه کنم که در آن خاک حقیقی کردستان یا فارسستان یا عربستان یا بلوچستان را با بلهوسی (مغرضانه یا جاهلانه) خاک آذربایجان ادعا کنم، بخطا رفته ام. مثلا شهر ارومیه را در نظر بگیرید که در 15 سال گذشته، شاهد مهاجرت عده ای از اکراد (چه از داخل ایران و چه از عراق) بدلایلِ وقایع منطقه ای، سیاستهای بیشرمانه جمهوری اسلامی، و یا بدلیل نیازِ اقتصادی، شده است. اگر مهاجرت اینعده که هنوز تعدادشان از ده در صد ساکنین ارومیه بیش نیست، آنجا را به کردستان بدل کند، آنوقت جمعیت ایرانی یک ملیون نفری کالیفرنیا، که اکثریت ساکنین "سانتا مونیکا" و "وست وود" را تشکیل میدهند راستی حق اعلام استقلال دارند؟؟

من درحق تعیین سرنوشت کردها، اگر هم دخالتی بکنم، دخالت برای تثبیت حق آنان برای استقلال "در سرزمین های تاریخی خودِ آنان" است و آنرا هم برای خوشایند اکراد خارج مرزمان نمیکنم بلکه اولا" آنرا "حق آنها " میدانم و بدان معتقدم، و ثانیا"، وظیفه دوستی خود را در قبال کردهای وطنمان که همسایه های من هستند و بقول جناب هجری "محکوم به زندگی مشترک در جوار هم میباشیم" انجام میدهم. من نقشه "کردستان بزرگِ شما" را خیلی توسعه طلبانه و خصومت انگیز میدانم، و با تحریکات و تشویقات بیگانگان برای مصالح و منافع آنیِ خود، مطرح شده، میبینم. به اعتقادِ من، بلند پروازیِ آن، دور از عقل، حصول آن غیر ممکن، و محالا، بفرضِ حصول، نگهداری آن، از عهده مقتدر ترین آرتشهای دنیا خارج است. من بعنوان یک فعال سیاسیِ آذربایجانی، و معتقد به حقوق واقعی ملت کرد، و آرزومند همزیستی و همجواریِ مسالمت آمیز، تهیه این نقشه را، از بحران منطقه، سو استفاده کردن، فریب تطمیعات گذرایِ شرایطِ موقت را خوردن، و باز، ابزار داد وستد های قدرتها شدن، و بدانوسیله به "شعور، غیرت، و شجاعت ملت قهرمان آذربایجان و ترکهای ایران اهانت کردن تلقی میکنم" که نتیجتا" ، در دراز مدت، متاسفانه، فقط، به ضرر ملت شریف کرد خواهد بود

.4ــ شما با كدام مدركء شواهد حزب كارگران كردستان را حزب تروريستى مى نمائيد. حزبى كة بنا بة شواهد در كردستان تركية از پشتيبانى ميليونها كرد برخوردار استء هم اكنون يكى از منسجم ترين احزاب كردى محسوب مى شود. با اين حال كشور تركية در طول 70 سال طدشتة هزاران نفر از مردم كردستان را قتلء عام كردةء هزاران كرد ديگر را بة دليل تنها كرد بودن اوارة نمودة است. در يك كلام فكر مى كنم در نوشتةهاء سخنرانيهاى شما دشمنيهاى بسيارى در حق مردم كرد استنباط مى شود؟ اگر اين واقعيت دارد اين همة خصومت بة چة معنا است؟

4 – من از خاطرات شخصی سخن میگویم. من در سواحل آنطالیای ترکیه شاهد انفجار ها، و آتش سوزی های مناطق توریستی و غیر نظامی بودم. من خبر سر بریدن افرا بیگناه، دریدن شکم همسرانشان را در خوی شنیده ام. من مدارس دولتی منفجر شده، در خود منطقه کردنشین ترکیه را بچشم دیده ام. من شبکه های برق و تلفن را در خود مناطق کردنشین، که هدف سلاحهای سنگین شده بود مشاهده کرده ام. اینها مدارس، الکتریسته و شبکه مخابرات و تلفنی بود که مردم کرد منطقه استفاده میکردند. مبارزه با دولت، آن نیست که امکانات ملت خود را به آتش بکشم. من از به آتش کشیدن پادگان و نیروی مسلح صحبت نمیکنم، درد من سوزاندن مدارس و ایستگاهای مخابراتی و تاسیساتِ توریستی است. این، مشاهدات من است ولی شما کافی است که در اینترنت دو کلمه پ ک ک و تروریسم را بزنید و جستجو کنید اقلا" 30 صفحه تیتر مقالات، اخبار و کتب مربوطه در اختیار خواهید داشت.





More recently, Turkey has warned NATO that new PKK bases are being built in northern Iran. The relocation, allegedly with Iranian permission, was made necessary when Turkish raids drove the PKK out of their bases in northern Iraq last year. Turkey has hinted at a PKK-al Qaeda connection and claimed that the new camps are being used to store weapons and train guerillas. That Iran, with a sizeable Kurdish population of its own, would allow such high levels of PKK activity within its borders in the post-Sept. 11 strategic climate is debatable, although not inconceivable - the organization has enjoyed Iranian support in the past
Sources:
“Kurdistan Worker’s Party (PKK),” The International Policy Institute for International Terrorism.
“No Change? The Former Separatists Have Changed Their Tune. The Government Hasn’t,” The Economist, April 18, 2002.
“Unwinnable,” The Economist, May 15, 1997.
Constant Brand, “EU Widens Terrorist Group List,” The Washington Post, May 3, 2002.
Ely Karmon, “Radical Islamic Political Groups in Turkey,” Middle East Review of International Affairs, December 1997.
Martin Walker, “UPI Hears…,” The Washington Times, April 9, 2002.
United States Department of State, “Patterns of Global Terrorism, 2000,” April 2001.
Various articles from BBC Online.
The ugliest terrorist Organisation: PKK
During the previous decade, the PKK (Workers' Party of Kurdistan) waged a guerrilla campaign in southeast Turkey with rather vague aims. Their stand continuously shifted during this period, at times demanding "cultural rights" and at other, times outright independence. Their methods were very ruthless (reminiscent of Pol Pot and Khmer Rouge) such as exterminating all villagers including newborn babies if the village adults failed to give them adequate support.
Several authorities believe that what bred PKK terrorism was social and economic inequality. 92% of the large farms in Turkey (larger than 2500 decars) are in the southeast. 80% of land in the southeast is owned by 5% of population. 50% of farmers in the area own no land. 20% of the population own land that is sufficient for subsistence only. The situation is worsened by the fact that families in the area have the highest fertility rates in the country. Average fertility of women is 2 in the west and 4.2 in the east and southeast. Consequently, unemployment among youth is up to 90% in some towns in the southeast. The PKK received support from some of Turkey's neighbours. In 1995, members of Greek Parliament headed by deputy speaker of the Parliament Mr. Panayotis Sguridis visited the PKK headquarters in the Bekaa Valley. (Milliyet, July 1, 1995) In 1997, high level PKK officials were entertained in Athens, by certain members of Greek parliament. In June 1997, it was disclosed in the Greek Cypriot press that PKK terrorists were trained by a retired Greek admiral Naksakis. Several PKK activists have confessed to receiving their training in Greece. (Time, April 4, 1998) Such allegations were also affirmed by Nicholas Bums, US Ambassador to Greece.

The PKK campaign that followed centered on the “temporary village guards” - a paramilitary force set up by Turkey to combat the PKK - and other Turkish security forces. PKK attacks were also carried out on Turkish diplomatic and commercial premises across Europe in 1993 and again in 1995. The group also targeted the Turkish tourist industry, attacking resorts and hotels and kidnapping foreign visitors in the early to mid 1990s
In the annual report of the U.S. State Department published in April 1993 under the title of "Patterns of Global Terrorism" the PKK is described as a "Marxist Leninist terrorist group composed of Turkish Kurds seeking to setup a Marxist state in Southeastern Turkey" The PKK is recognized and classified as a terrorist organization by all Western countries including the European Parliament and the Council of Europe. France and Germany, recently, banned the activities of this terror group and other West European governments, are closely monitoring the situation. Since 1984, indiscriminate violence and terror waged by the PKK have claimed thousands of lives. Women children and the old were not spared. People were murdered before their family members or kidnapped and summarily executed.
Connections
PKK acts as a sub-contractor of the international terror network. It maintains relationships with some Middle Eastern, African, European, and Latin American terrorist groups. Furthermore, it collaborates with terror organizations such as the DEV-SOL and HIZBULLAH .
Its militants are trained along with these and the other terrorist organizations in Bekaa Valley/Lebanon under Syrian control and in Greece.
Various underground organizations utilize PKK in the fields of arms trading, narcotics trafficking and illegal transfer of labor .
Narco - Terror
PKK’s drug trafficking activity constitutes a major part of its financial apparatus. The money gained from illicit drug dealings and marketing is channeled to funding its arms purchases, which is required to continue its terrorist activities. The United States Department of State Bureau of International Narcotic Matters, has published a report in 1992, called "International Narcotics Control Strategy". This report stipulates that the European drug cartel is controlled by PKK members. PKK smuggles narcotics brought from Southeast Asia and Middle East to Europe. For the first time, an organization is involved in all aspects of the drug connection, namely, the acquisition, importation and distribution of drugs in Europe. The amount of money generated from this illegal activity is substantial. It amounts to hundreds of millions of U.S. Dollar. Some of the money acquired from drug trafficking and extortion, goes to the purchase of firearms and other equipment. While the rest is pocketed by those who carry out these activities as a way of life.
PKK has already been transformed into a professional organization that will always be in need of committing crimes and murders in order to survive. Since PKK has no "lebensraum" in Turkey, it will sooner or later pose a threat to those states, including European countries, which tolerate it.
For example, recently, an article in a German newspaper (Kölnische Rundschau), dated February 2, 1995 reports that a drug trafficking cartel which operates in South America called "Medellin" has close links with PKK drug dealers who work in Europe. In this connection, 25 PKK sympathizers were apprehended in Cologne, with 143 kg. of heroin. Ht is clearly evident that the PKK is a company of bandits that use every available illegal means to make money.





و اما، راجع به قسمت دوم سئوال شما در مورد ترکیه و پ ک ک : من آنچه را که خودم دیده ام میگویم. ولی شما، سئوالی را که بیک کشور، دولت و ملت مستقل دیگر است از من میکنید که چرا با عوامل تخریبی تروریست در داخل کشور خود برخورد میکند. من توصیه میکنم این سئوال را از وزارت داخله جمهوری ترکیه بکنید، نه منِ آذربایجانی، که برای ملتم حق نوشتن و خواندن مطالبه میکنم.

قسمت آخر سئوال شما، راجع به استنباط شما، باید بگویم که این حق شماست که مرا دوست یا دشمن بشناسید. من آنم که هستم. ولی تذکر میدهم که اگر مرا "خصم" بشناسید باید اذعان کنید که ملت کرد نه تنها در بین ملل ایرانی دوستی ندارد، بلکه همه دشمنتر از دشمن هستند. من اینرا به آرا کردهائی که مرا میشناسند میگذارم.

5ــ در همان نامة ياد شدة بة مصطفى هيجرى نقل قول مى كنيد كة دكتور قاسملو، دو حزب پژاكء پ ك ك را ترورستى خواندة. اولا" در زمان حيات زندة ياد دكتور قاسملو حزب پژاك وجود نداشت، اين حزب بعد از دوزيدن اوجلان از طرف تركية تاسيس شدء دوم با شناختى كة من از نوشتةهاء سخنرانيهاى قاسملو دارم در هيچ كجاى نوشتةهاء نامةهاء بيانات ايشان سخنى دال بر تروريست ناميدن پة ك ك وجود ندارد؟ لطفا" بفرمائيد تاريخ مورد اشارة شما در كجا يافت مى شود كة ما هم بدان مراجعة نمائيمء در ضمن بفرمائيد ايا اين يك نوع تحريف در سخنان قاسملو نيست؟

5 – اولا باید بگویم که خود شهید قاسملو، قربانیِ تروریزم دولتی شد. از نظر ما تروریزم، در هر شکل و قالب و منشائی محکوم است، چه به شکل دولتی آن و چه بشکلِ غیردولتی، و درقالب احزاب منافی افکار آزاد، که در هر جای دنیا که باشند مانع روند حلِ مسالمت آمیز مشکلات سیاسی و ملی در منطقه میشوند و حل دموکراتیک مسائل ملی را در منطقه به بن بست میکشانند.

آقای محمد زاده، من، هم از محضر مستقیم شهید دکتر قاسملو استفاده کرده ام و هم با خویشان، یاران و همکاران ایشان حشر و نشر و محرمیت داشته و دارم. من شهید قاسملو را از فرزندان برومند ملت کرد میدانم، و کارهای اورا برای نجات و رهبری ملت شریف کرد تحسین میکنم. من به روش های سیاسی دکتر قاسملو آشنائی داشته و نوشته هایِ ایشان را هم خوانده ام، بهمین دلیل هم گفته ام "میدانست" نه اینکه "نوشته است".بر خلاف ادعا و اتهام شما به دکتر قاسملو، در مورد حمایت ایشان از پ ک ک ، شخصیتی که من مستقیما از دکتر قاسملو بیاد دارم نمیتواند موید و حامی تروریزم و احزاب تروریستی باشد و اگر شما در جائی چنین نوشته ای سراغ دارید که شهید عبدالرحمن قاسملو، از عملکرد تروریستی پ ک ک حمایت کرده است لطفا ارائه فرمائید. من یقین دارم که دکتر قاسملو مدافع سر سخت تمامی کردها در هر کجای دنیا، و خواهان رهائی همه آنها از ستمِ دولتهای حاکم بود. اما دکتر قاسملوئی که من میشناسم، ارعاب و تهدید و و حشت و قتل را وسیله ای مناسب برای نیل به این اهداف نمیدانست. اجازه بدهید بصراحت بگویم، که ایشان، در همین راستا هم، در شهر وین، پایخت اتریش، خون پاک خود را فدای مسامحه و مذاکره کرد.

6ــ شما دراخرين نوشتةتان زير عنوان" سخنى با مردم ازربايجان جنوبى" خواهان بة رسميت شناختن زبان تركى در اين مناطق شدةايد اين در حالى است كة بخش عمدةاى از مردم اين مناطق كرد هستندء كردها هم حق بة رةسميت شناختن زيان مادرى خود را دارند. اين يك سوية نطرى شما بة واقعيت جغرافيايىء جمعيتى اين مناطق نشانةى ضيست؟ ايا اين طونة ديدطاء افكار ثان تركيستى موجى از خشونتهاى ملى را دامن نمى زند؟ ايا وقت ان نرسيدة كة باورهاى ملى همرا با ديدطاى ديموكراتيك تبلور ثيدا كنند؟

6- بله من از سرسخت ترین مبلغین رسمیت زبان ترکی بعنوان زبان رسمی آذربایجان، و مناطق ترک نشین ایران میباشم. ولی تعجب من اینجاست شما که نوشته های مرا مو به مو میخوانید چرا ماده 9 همان نوشته را براحتی از قلم انداخته اید که میگوید: 9 – حقوق مساوی برای ملل غیرترکِ ساکن آذربایجان، و آذربایجانیان و ترکان ساکن سایر نقاط ایران . اگر "دید دموکراتیک" بزعم شما یعنی سرزمین های تاریخی آذربایجان را دو دستی تقدیم دیگران کردن است، والله من ضد دمکوکراتم.

و اما این تهدیدِ شما، که افکار من "پان ترکیستی" است واقعا مسخره و از یک موضعِ "هیپوکرات" میباشد. شما که از نقشه "کردستان الکبری" صحبت میکنید (یعنی تجزیه چهار مملکت، از قدیمی ترین و معتبر ترین ممالک منطقه و جهان که کشور های مستقلِ عضو سازمان ملل هستند، و این تجزیه ها چندین میلیون تلفات انسانی، از طرفین خواهد داشت ) تا کردستان آزاد را تشکیل بدهید خود را "ملی" مینامیدو لفظ "پان کردیست" را از قلم میاندازید، ولی وقتی من در داخل کشور خودم، در سرزمینهای تاریخی خودم، در داخل مرزهای موجود، حق آموزش زبان مادری را میخواهم مرا بخیال خودتان با اتهام "پان ترکیستی" تهدید میکنید. این اتهام شاید در بین پسر عموهای "پان ایرانیست (بخوان پان فارسیست) شما" اتهام بزرگی باشد ولی در موردِ من، برعکس عمل میکند.

اگر درخواست جزئی از حقوق مندرج در منشور حقوق بشرِ سازمان ملل، برای آذربایجان، مرا پان ترکیست میکند، اشهد و انّ لا الله الا الله، من پان ترکیستم من پان ترکیستم من پان ترکیستم. من که با کلاشینکف های زراد خانه صدام، یا سلاحهای دیگر که هر چند صباحی قدرتی نو بدست برسد، خیال مملکت سازی ندارم. سلاح انتخابی من قلم و کاغذ، میدانِ جنگ من، کلاس درسِ صلح و همزیستی و حسن همجواری است. من این روش را از شیخ محمد خیابانی ها، پیشه وری ها، قاضی محمدها، سید عبدالقادر گیلانی زاده ها، حاج ناصربیگ ها، آموخته ام و غیر دموکراتم. صد البته، من، سعادت آموزش از مکاتب "سمیتکو" و "عبدالله اوجالان" را نداشته ام، تا به تبلور دموکراتیکِ مورد تاییدِ شما، برسم. من در نوشته خود، بدلیل اعتقادات خانوادگی، و بدلیل شناخت از مناعت و بزرگواری ملت شریف آذربایجان، به تمام ساکنین آذربایجان حق مساوی اعلام کرده، و تاکید نموده ام که "ملل (نه افراد) غیر ترکِ ساکن آذربایجان از کلیه حقوقِ مدنی، متساویا" برخوردار خواهند بود".

آقای محمد زاده، مردم آذربایجان، برای جعل بافت قومی مناطق، نه ادارات سجل و احوال را آتش خواهند زد (که دوستان کردمان در کرکوک زدند)، نه بدستور کسی اموال ملل دیگر را غارت خواهند کرد که بعدا غرامت بدهند (که دوستان کردمان دئر سالِ 1997 بدستور مسعود بارازانی در اربیل کردند و غرامت هم دادند) نه سیل مهاجمان موقت برای سرشماری های کذائی به مناطق گسیل خواهند کرد ( که دوستان کردمان در کرکوک میکنند) و نه با تهدید و ترور، کسی را از کاشانه اش دربدر خواهند ساخت (که دوستان کردمان کرده اند و میکنند) اگر "پان ترکیستی" مغضوب ما، این است، و "دموکراسیِ" مطلوبِ شما، آن.

7ــ بسيارى از مناطقى كة شما ان را ازربايجان جنوبى مى ناميد در ميان كردها بة بخشى لاينفك از كردستان تلقى مى شود. اين هم در برنامة همة احزاب سياسى كردى گنجانيدة شدة است، شما ء رهبران ازربايجان چة برنامةاى براى حل اين واقعيت جغرافيايى و تاريخى و انسانى داريد؟

7 - در یک شب زمستان سرد، در کوه شهیدان، در بالای درهِ "جرمی" در غار کوچکی ( پناه صخره ای)، و در کنار آتش، با مرحوم حاج ناصر بیک (سیلوانا) که مردی محترم، روشن فکر، آگاه، بدونِ سواد، و از مشخص ترین معلمان زندگی من بود، زیر "کپنک" خزیده و درد دل میکردیم. من از اعمالی که موجب کدورت روابط ترک و کرد شده است سخن میگفتیم. یادش بخیر و روانش شاد باد، بمن گفت: "قارداش اوغلی"، این جای شرم نبود که تا همین چند سال پیش، وقتی به ضرورت اداری، درمانی یا معاملاتی، به شهر می آمدیم، چون بچه های شهر ارومیه، کرد و لباس کردی ندیده بودند، بدنبال مان می افتادند و "کاکه وره" میگفتند، لذا شبانه بشهر می آمدیم و از پس کوچه ها به منازل کسبه یهودی وارد میشدیم تا در امان باشیم. این باعث شرم نیست که یک انسان، یک هموطن، و یک مسلمان، به انسان، هموطن و مسلمان دیگری اینگونه رفتار کند؟ بخدا قسم، من در آن سرمای سوزناک و کولاک منجمد کننده، از شدتِ شرم، خیس عرق شده بودم. آقای محمد زاده، در این ملامت و گلایه آن مرد بزرگوار، یک درس اخلاق برای من، و یک درس تاریخ برای شما نهفته است. من درس خود را باشرمندگی آموختم، توصیه میکنم شما، مانندِ من، منتظر دوران شرمندگی نباشید.

من وقتی ده ساله بودم، در شهر ارومیه بیش از شمارِ انگشتانِ دست، سکنه کُرد وجود نداشت، ما با اغلب شان به سابقهِ خانوادگی، آشنائی و دوستی داشتیم. مرحوم رشید بیگ، تمر خان، عمر آقا، بعدها شیخ قادر گیلانی زاده....... گنجانیدن یک هوس مالیخولیائی، در اهداف یک حزب، آسان است. فراری های "پان ایرانیست" در لوس آنجلس، جمهوری های مستقل آسیای میانه و قفقاز را "ایران شمالی" میخوانند و این در حالی است که خود حتی جرات قدم گذاشتن به دروازهِ کشور موجودِ خود را هم ندارند. آنها حتی هرگز، قادر به جمع آوری پنجاه نفر، دور هم نبوده اند، ولی اگر به بیانیه هایشان مراجعه کنید، اهداف بزرگی نوشته اند و از "استپ های قزاقستان، تا دره های تورا بورا، از ماورای سند و جیحون، تا رود ولگا و دریای سیاه" را سرزمین ایران و موطن "نژاد پاک پارسی" میدانند و به "خاک و خون" معتقدند. در این میدان وانفسایِ دوغ و دوشاب، وقتی آنها که خالیِِ خالی هستند چنان جهانگشائی میکنند و چنین امپراطوری راه میاندازند، شما که فعلا مد روز هستید چرا نکنید. از دربند تا دمشق و از اهواز تا ایروان، ارزانی شما.

گدا چرا نزند لاف سلطنت ای دوست
که خیمه سایه ابر است و بزمگه لبِ کشت

برادر، اگر خوی و سلماس و ارومی کردنشین بود، چرا سمیتکو، (قهرمان ملی کردها "بزعم شما" آنجا ها را غارت و قتل عام میکرد، گوش میبرید وآشوب بپامیکرد؟؟؟ مگر قبول کنیم که در آن دوران هم، مصالحِ "بیگانه" ایجاب میکرد که آشوبی باشد، و ناامنی،و جابجائیِ قومی صورت گیرد، تا داد و ستد های سیاسی، و بدل سازی های موازنه آفرین، براحتی انجام پذیرد. "این است معنیِ کردستان آزاد ،که اروپائی ها میخواستند؟ مردم سلماس که از ارامنه گزند بیشمار دیده،و تازه از فتنه قبلی خلاص شده بودند ناگهان خود را گرفتار یغما و آدمکشی سمیتکو می یابند" (ص 831 تاریخ هیجده ساله آذربایجان).

آقای محمدزاده، من خودم را دوستدار حقوق حقه ملت شریفِ کُرد میدانم وامروز هم بخاطر آنست که توصیه میکنم که رهبران کرد، با نسیم های موافق ولی گذران وسوسه نشوند، با وعده وعید های سیاسی مهمانان منطقه، از منطق و معقولات دور نگردند، بهوس زیاده روی های نا معقول نیفتند که بقول ما ترک ها "چوخ یئمك آدامی آز یئمكدن ده قویار"

راجع به قسمت اخیر سئوال شما، که آذربایجان چه راه حلی برای مساله ترک و کرد دارد، که در واقع بهترین، مثبت ترین و ضمنا "تنها نکته بیطرفِ کار خبر نگاریِ شما با من بود" باید عرض کنم که "جانا سخن از زبان ما میگوئی". بقول سهراب سپهری: "چشمها را باید شست، نظری دیگر باید کرد، گونه ای دیگر باید دید" چرا دور برویم، همین مکاتبات من و جناب هجری، بهترین سر آغاز بود که میتوانست مودت دورانِ حکومت های ملی را یادآوری کند.

سابقه دوستی و مودت ملل ترک و کرد اگر برای عده ای فقط یک اعتبارتاریخی است، برای من مضافا، تاریخچه خانوادگی نیز هست. شما میدانید که حکومت محمد قلی خان افشار، که از اولین حکومتهای فدرال تاریخ بشری، و نخستین حکومت فدرال خاورمیانه و شرق بود، در صفوف لشکریان ِ خویش، رزمندگان کرد نیز داشت که در ارتش قهرمان حکومت ملی افشار، دوش بدوشِ جنگدگانِ ترک آذربایجان، جانفشانی کرده، و میتوانستند همزمان، با تزار روس و حکومت تهران درگیرشده، و حکومت ملی را حفظ کنند. ما همین هدف را در "کنگره ملتهای ایرانِ فدرال" هم دنبال میکنیم.

آقای محمد زاده، من در این بیست سال اخیر، روند هویت خواهی و بکارگیریِ روش های دیپلوماتیک توسط رهبران ملت شریف کرد را با کشور هایِ جهان سوم مشاهده کرده، و خوشحال شده ام. ایجاد روابط متناسب با غرب، و معرفی شایسته تلاشهای سیاسی و هویت خواهی به اروپا، آمریکا، و دوستان آنها، از حرکات موثر این روند دیپلوماسی است. اما من و بسیاری از فعالان آذربایجانی در تعجبیم که چرا چنین روشهایِ دیپلوماتیک توسط رهبران و فعالان سیاسی کُرد در ارتباط با آذربایجانی ها که همدرد و همسایه کردها هستند بکار گرفته نمیشود؟؟!!

جواب شجاعانه و صادقانه جناب مصطفی هجری، دبیر کل محترم حزب دموکرات کردستان ایران به نامه من، شاید تنها سندِ دیپلوماتیک و منطقی از طرف یک حزب رسمی کردستان در دوران اخیر میباشد. نتیجه گیری و برداشتی که ملت آذربایجان از این برخورد تناقض آمیز رهبران کُرد میکنند(یعنی رفتار شایسته و دیپلوماتیک باملتها و کشور های دورِ جهان، و برخورد خصمانه و توسعه طلبانه با ملت آذزبایجان و ملل همجوار) این است که کُرد ها دیپلوماسی با کشور هایِ اروپا و آمریکا و غیره را، میخواهند در راستای همان برخورد خصمانه و توسعه طلبانه علیه ملت آذربایجان بکار ببرند و گرنه چه دلیلی دارد ملتی که همانندِ ملت آذربایجان، از ابتدائی ترین حقوق انسانی خود محروم، و همدرد ملت آذربایجان است، بجای اتحاد با ملت آذربایجان، نقشه جعلی کردستان بزرگ، در اراضی تاریخی آنان، و بر علیه منافعشان، بوجود آورده و سرنوشت خود را از سرنوشت ملت آذربایجان جدا میکند.

بکار گیریِ دیپلوماسی، در سطح بین المللی، هر چند متبحرانه باشد، بدون بکارگیریِ روش های دیپلوماتیک مشابه در منطقه، یک دیپلوماسیِ یک بُعدی، ناپخته و عقیم است. باید اعتراف کرد که بکار گیری این سیاست دو پهلو توسطِ بعضی رهبرانِ کُرد، نشانگرِ این است که آنها درک و تحلیلِ صحیحی از مسائلِ منطقه ندارند. خطری که حرکت حق طلبانه ملت شریفِ کُرد را تهدید میکند و میتواند آنرا با شکست مواجه کند، وجودِ تناقض عمیق در عملکردِ جهانی (دیپلوماتیک و مدرن) با عملکردِ منطقه ای (خصمانه و ارتجاعی) از جانب بعضی رهبرانِ کُرد است که مبیّنِ عدم وجود فلسفه سیاسی مدرن در میان آنهاست. رهبرانِ کرد باید روشن سازند که آیا حرکت ملیِ کُرد، یک حرکت حق طلبانه و هویت خواه است، یا ماهیّت توسعه طلبانه دارد؟ آقای محمد زاده، حسن نیت و اتّکاءِ بخود، ما را به تمام آرزوهایِ منطقی مان در منطقه خواهد رساند، و برعکس، اتکاءِ به بیگانه، و از قالب خود بدر آمدن، روزی مارا در بین ملتهای منطقه، به عنوانِ دشمن، محبوس، و از چهار طرف، به محاصره خواهد انداخت.

8ــ در همان نامة ياد شدة بة مصطفى هيجرى ايشان را سرزنش مى نمائيدء ائيتلاف ايشان با پان ايرانيست ها را تصميمى عجولانة، كوتابينانةء غيرة مركزى معرفى مى نمائيد. مى توانم بپرسم چرا؟

8 - پان ایرانیست یک حزب سیاسی نیست. بلکه یک گروه "نژاد پرست" و "ارتجاعی" است. که در مراحل مختلف به اشکال متفاوت، وبا ملقمه ای از روش شوونیستی و فاشیستی، عمل کرده است. ایدئولوژیِ یک خاک، یک خون، یک زبان، یک نژاد، یک ملت، و یک حکومت مرکزی واحد، که ستار خان را کشت، شیخ محمد خیابانی را شقه شقه کرد، قاضی محمد و یارانش را بدار آویخت، دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی را ترورکرد، زبان ملتها را برید، اقوام را جابجا کرد، فرهنگها را قدغن نمود یک رونوشت زشتی از حزب سوسیال ناسیونال هیتلر است. این تفکر با جرایدی نظیر کاوه و ایرانشهر که با هزینه "نازی های هیتلری" تهیه و تبلیغ میشد به ایران آمد و آن کشور"کثیرالملّه" را به زندان ملیتها و فرهنگها تبدیل کرد. اساس تمام ایده های آنها بر ضد منشور حقوق بشر، و بر خلاف تمام اعتقادات انسانی است. این تفکر یک ایدئولوژی منتفی شده و یک ورق سوخته است. در یک کلام، تاریخ مصرف آن مدتها، گذشته است. من حساب ملت شریف فارس را، از این گونه تفکرات و رهبری های بیمار گونه و مالیخولیائی جدا میدانم. این تفکرافراطیِ شوونیستی، در ایران، بیش از ملل غیر فارس، اکثریتِ ملت شریف فارس را متضرّر، سر درگم، و گمراه کرده است. اگر این تبلیغات، صحت داشت، چرا در این 2500 سال، سیر این ملت همیشه قهقرائی بوده است؟

شما در چند سئوال پیشین بمن نصیحت میدادید ومرا، که بدون دشمنی با کسی، بدون حتک حرمت از مرزی، و بدون آزار انسانی، "زبان مادری" میخواهم، "پان" خطاب میکردید. آیا دشمنی شما با "پان" بود یا "ترک"؟ اگر با "فلسفهِ پان" مخالفید، چرا از "پان ایرانیست، بخوان پان فارسیست" دفاع میکنید، اگر با ترک دشمنید، که ای بابا، در طول تاریخ، مگر غیر از آذربایجانی هم دوست و متحدی داشته اید؟؟ (البته منظورم این سالهای اخیر نیست)

شما کافی است که سایت های اینترنتی "سومکا" و "پان ایرانیست" را مرور کنید که چطور با ملل ایرانی خاصه ترک و عرب دشمنی میکنند و میخواهند "ایران بزرگ" (یعنی از کوههای اورال و سند و جیحون تا قفقاز و مدیترانه) را از وجود ترک و عرب بزدایند. یعنی 25 ملیون فارس و دو سه ملیون تاجیک و دو ملیون ارمنی، میخواهند شش جمهوری ترک و سیصد ملیون ملل ترک و تمام ملت عربِ ایران و شرق عراق را از بین ببرند.(خدا به پسر عموی خونخوارشان، آدولف هیتلر رحمت کند که بسوزاندن شش ملیون یهودی بیگناه اکتفا کرد) روشن است که، این گروه برای خدمت به بیگانگان بدنیا آمد،و در خدمت بیگانگان بود. این تفکر آپارتاید، در دوران پهلوی زیر شاپوی متفکرین نوکر مآب (محمود افشار، فروغی، ......) وزیرِ یونیفورم ژنرالهای قلابی (بهار مست، آریانا، .......)، و در دوران حکومت اسلامی زیر عبای آخوندان فاسد و غارتگر(رفسنجانی، خاتمی .......) و زیر فوکول اپوزیسیون دون کیشوتی (پرویز ورجاوند، فرود فولاد وند، ......) انگل وار، خود رابر پیکر ملل غیر فارس ایرانی تحمیل، با نفت عرب، غله ترک، معادن بلوچ، و احشام کُرد، آرایش یافته، و با جانبازِی سربازانِ ترک و کرد و عرب و بلوچ، محافظت شده است.

در طول تاریخ، همیشه، عرب ایرانی با برادرانِ عرب غیر ایرانی، ترک ایرانی با برادرانِ ترک غیر ایرانی، کرد ایرانی با برادرانِ کرد غیر ایرانی و بلوچ ایرانی با برادرانِ بلوچ غیر ایرانی جنگیده، هم زبانان، هم فرهنگان، و اقربایِ خود را کشته و فرزندان خود را شهید داده است تا سلطه غیر انسانی یک گروه نژاد پرست و خود برتر بین را، بر خود، مستحکم و پایدار کند. این، آن "پان" است که شما باید نکوهش کنید، نه آنکه، میخواهد در داخل مرزهای تاریخیِ خود، در سرزمین های سوخته و اشغال شده خود، و با بقایایِ ثروت غارت شده خود، و بدست متفکرینِ هنوز به به سرقت نرفته خود، زبان مادری خود را یاد بگیرد.

راستی آقای محمد زاده شما چرا از تمام پیامبر ها، مرتبا" "جرجیس" را انتخاب میکنید؟ رهبر و قهرمان ملی، سمیتکوی قاتل و غارتگر، حزب منسجم مردمی، پ ک ک تروریست، گروه فکری موتلفه، نژادپرستانِ مالیخولیائیِ"باصطلاح "پان ایرانیست".

9ــ در يك كلام مى توانيد بگوييد كة شما شهرهاى شمالى كردستان از سردشتء مهاباد گرفتة تا اورميةء سلماس ء خوى و .... ايا ازربايجان مى ناميد يا كردستان؟

9 - آقای محمد زاده، در مورد مسائل استراتژیک و یکپارچگی جغرافیائی و اراضی تاریخی، آذربایجان، اراده ملی آحاد آذربایجان، در قالب مجلس ملی، که تبلور اراده دموکراتیک مردم است تصمیم خواهد گرفت، نه اینجانب. من یقین دارم که تجلی اراده ملی آذربایجان، به ضرر یکپارچگی جغرافیائی و اراضی تاریخی آذربایجان نخواهد بود. اما اگر شما از طرف مردمتان و به بهای خون آن بیگناهان، تصمیم میگیرید کار درستی نمیکنید. بهتر است اجازه بدهید مردمتان تصمیم بگیرند که تجلی اراده مردم، مایه صلح و همزیستی در بین ملتهای همجوار و همسایه خواهد بود.

آقای محمد زاده، من در جواب سئوال هفتمِ شما، این سئوال جوک مانند شما را هم جواب داده ام. آذربایجان از زمان حکومت ماد کوچک آذربایجان بود و تا ابد نیز آذربایجان خواهد ماند. این گونه سئوالات، اشخاصی مثل مرا، که مبلغِ حسن همجواری هستیم، دست بسته تسلیم مبارزان خود شیفته و فرصت طلب، میکند و امکان هرگونه دوستی و آشتی را، ازبین میبرد. من داستان شعر ناصر خسرو "چنار و کدو بن" را بشما یاد آوری کرده و تذکر میدهم:

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست

اگر گستاخی نهفته در این سئوال، بدلیل شرایط موجود شمال عراق، یعنی امکانات خارج از مرزهای ماست، طبعا" ملت ترک آذربایجان، ملل ترکمن و قشقائی ایران نیز در خارج از مرزهای خود برادران و خواهرانی دارند. در چنین شرایطی طنین خشم ملل قهرمان ترک ایران از دامنه های هیمالیا تا کرانه های مدیترانه و دریای اژه، در تمام جمهوری های ششگانه خواهد پیچید و تصورهرگونه گستاخی از خارج مرز ها، نه یک مسئله داخلی، که اعلام جنگ به تمام این جمهوری ها، تلقی خواهد گردید.

10ــ سخن اخر شما براى خوانندگان كردى زبان اين مصاحبة چيست؟

آقای محمد زاده، مطمئن باشید که سئوالهای تندروانه و افراطی شما، جایگاه فکری مرا ذره ای عوض نکرده است. در یک کلام، برادران و خواهران کرد ما، در هر منطقه ای که باشند اگر در داخل مرز های تایید شدهِ کرد نشین باشند، همسایگان عزیز ما هستند و اگر در داخل مرز های ترک نشین، برادران و خواهرانِ همشهریِ ما، با حقوق مطلقا مساوی خواهند بود. همانطور که گفتم، دسیسه ها و تحریکات چند تند رو و افراطی که در خارج از مرزها، بدون توجه به مصالح برادران و خواهران کرد، درایران، به مرحمت شرایط جهانی، ادعا های بوالهوسانه ای میکنند، به این سهولت،نمیتواند ملت آذربایجان را تحریک و عصبانی کند. تذکر دادم که "نقطه جوش" احساسات ملت آذربایجان بسیار بالا، و برخوردشان بسیار صبورانه و عملکردشان بسیار قاطع است. امروز هر زن آذربایجانی، "بورلا خاتون" و هر مرد آذربایجانی، "ستار خان" است.

ما و شما، میتوانیم بدون بیراهه رفتن، وسوسهُ شرایط منطقه شدن، به جذر و مدّ های سیاسی تن سپردن، دست بدست هم، و بدون اتکا به غیر، فقط با دوستی و تایید همسایگان، به آمال منطقی خود برسیم.

سرافراز باد ملت قهرمان آذربایجان
سربلند باد ملت شریف کرد
پاینده باد مَودّت و همزیستی ملل شریف ترک و کرد

دکتر علیرضا نظمی افشار
کمیسیون دیپلوماتیک آذربایجان جنوبی
alnazmi@msn.com
سپاس
روزنامةنگار مستقل كرد
خالد محمدزادة
www.endishe.blogfa.com

Labels: , , , , , , , , , ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home