Wednesday, March 22, 2006

اوروميه و ماکو و خوي وسلماس و...جز لاينفک آذربايجان هستند



اوروميه و ماکو و خوي وسلماس و...جز لاينفک آذربايجان هستند

شوراي مرکزي جنبش فدرال- دموکرات آذربايجان

نامه سرگشاده به احزاب وسازمان هاي کرد ايراني!

ما اين نامه را در شرايطي براي شما مي‌نويسيم که منطقه ما در وضعيت بسيار پيچيده و بحراني بسر مي‌برد و ج.ا. در يک بحران همه جانبه و تمام عيار داخلي و بين المللي گير کرده است. حکومت اسلامي در تمام طول حيات خود با يک چنين بحراني روبرو نبوده است.

در يک چنين وضعيتي که رژيم بيش از هر زماني تحت فشار بين المللي است و سرنوشت سياسي جمهوري اسلامي ايران در حال ورق خوردن است، ملل تحت ستم ايران، بيش از هر زمان ديگري به همدلي و همبستگي و همکاري نياز دارند. هر حرکت نسنجيده‌اي در شرايط کنوني مي‌تواند عواقب نا مطلوبي براي ملل تحت ستم ببار آورد که، نه تنها بر اين همبستگي آسيب ميرساند، بلکه ميتواند مورد بهره برداري جمهوري اسلامي قرار گيرد.

پاشنه آشيل جمهوري اسلامي ايران مبارزه يکپارچه ملل تحت ستم ساکن ايران است. حکومت اسلامي پيوسته باتمام قوا و با جديت در پي سازماندهي و طرحريزي توطئه هاي گوناگون در مقابل همبستگي مبارزاتي ملل تحت ستم ساکن ايران عليه ج.ا.ا بوده است. رژيم تلاش مي کند با نفاق افکني بين ملل تحت ستم و انحراف مسير مبارزه برحق آنان و ايجاد اهداف مبارزاتي انحرافي و تراشيدن دشمنان واهي و غير واقعي ، توجه ملل ستمديده را از جمهوري اسلامي که مانع اصلي آزادي ملل ساکن ايران است منحرف کند. نفاق و تجزيه و خصومت در ميان نيروهاي ملل ساکن ايران سم مهلکي است که نه تنها به تضعيف ملل تحت ستم در مبارزه با رژيم مي انجامد بلکه پي آمد هاي پر هزينه اي را به ملليت هاي درگير تحميل مي کند.

هشدار فعالان سياسي و فرهنگي آذربايجان در نامه سرگشاده شان به محمد خاتمي به تاريخ 10 تير ماه 1379 در رابطه با اقدامات و فعاليت هاي خرابکارانه پ.ک.ک ناديده گرفته شد. در اين نامه آمده بود که عده اي آشوب طلب و الحاق‌گرا مي‌خواهند ‌در منطقه آذربايجان غربي معضل قره باغي ديگر را بر آذربايجان تحميل کنند.

دوستان عزيز! شما نيک ميدانيد که تورک ها نه تنها از جهت جمعيت بزرگترين مليت ساکن ايران هستند بلکه از جهت سياسي و تاثير گذاري روي تحولات سياسي ـ اجتماعي با هيچ کدام از ملل تحت ستم در ايران قابل مقايسه نيستند. جنبش ملي ـ دموکراتيک تورک ها در ايران با توجه به تجارب تاريخ معاصر ايران و واقعيات جمعيتي ايران و منطقه تنها جنبشي است که مي‌تواند با ناسيوناليسم افراطي ايراني و حکومت متمرکز فارس گراي اسلامي به طور جدي به مصاف برخيزد. بدون جنبش ملي ـ دموکراتيک آذربايجان نه مساله ملي در ايران قابل حل است و نه تاسيس دموکراسي و برپايي جمهوري فدرال عملي است!

دوستان عزيز! شما به خوبي واقف ايد که جمهوري اسلامي ايران در سالهاي پاياني جنگ ايران و عراق شروع به جلب و جذب اپوزيسيونهاي کشورهاي همسايه کرد و يا در کشورهاي همجوار دست به ساختن گروهاي اپوزيسيون زد. جمهوري اسلامي ايران از همان اول روي کار آمدن با ترکيه مساله داشت: يک همسايه لائيک و همپيمان ناتو براي ج.ا.ا خطر آفرين بود. جمهوري اسلامي براي اعمال فشار به ترکيه و گرفتن امتياز از آن کشور، پ.ک.ک را زير حمايت خود گرفت و همه گونه امکانات در اختيارش قرار داد. پس از اخراج عبداله اوجالان از سوريه و محدود شدن ميدان فعاليت براي پ.ک.ک در مرزهاي سوريه ـ ترکيه، نيروهاي آن به طرف عراق و ايران سرازير شد و با بازداشت عبداله اوجالان، پ.ک.ک هرچه بيشتر به طرف جمهوري اسلامي روي آورد. جمهوري اسلامي از نيروي پ.ک.ک نه تنها بعنوان عامل فشار عليه ترکيه استفاده ميکرد بلکه براي از ميدان خارج کردن احزاب کردستاني ايران مورد بهره برداري قرار ميداد.

پژاک شاخه ايراني پ.ک.ک جرياني بوده است وابسته به ج.ا.ا و در اختيار وي. جمهوري اسلامي فکر مي کرد اگر پژاک بتواند پرچم مساله ملي را در کردستان بدست گيرد احزاب کردستاني ايزوله ميشوند و رژيم مي تواند هر طوري که دلش مي‌خواهد جنبش کرد را بازي دهد .لذا ج.ا.ا هر گونه تسهيلات در اختيار پژاک قرار داد تا آن بتواند در عدم حضور احزاب محلي فعالان سياسي و فرهنگي کرد را زير پرچم خود جمع کند.

متاسفانه احزاب کردستان ايران هر کدام بنوعي و به درجه اي به دام پژاک و ج.ا.ا افتاده اند. سياست پژاک روشن است. او ميخواهد در ايران جنگ کرد و تورک راه بياندازد تا مانع شکل گيري جمهوري دموکراتيک و فدرال در ايران بعد از ج.ا.ا گردد، چون پ.ک.ک. ميداند که در جامعه فدرال و دموکراتيک جايي براي توطئه چينان و آشوب گران الحاق گرا نيست! جمهوري اسلامي نيز بطور جدي در دامن زدن به اختلاف شيعه و سني و کرد و تورک ذينفع است تا ستم ملي حکومت اسلامي بر ملل ساکن ايران به حاشيه رانده شود تا همپشتي و همدلي ملل ساکن ايران عملي نگردد.

دوستان عزيز ! جامعه ايران مانند هر جامعه اي ديگر در دنياي امروز، جامعه بسته اي نيست و در بيست سال گذشته، جمعيت هاي قابل ملاحظه اي از مليت ها، به دلايل متفاوتي، از جمله بر اثر جنگ و يا بدلايل اقتصادي، به مناطقي خارج از سرزمين هاي اصلي محل زندگي خود مهاجرت کرده اند. روشن است که حقوق سياسي و فرهنگي و مدني آنان، در يک حکومت دموکراتيک بايد حفظ شود و هر يک از ماها در جهت چنين خواست انساني و دموکراتيکي تلاش ميکنيم. با اينهمه، سرزمين هاي مهاجر پذير، ادعاي ارضي براي مهاجرين بوجود نمي آورد .

حزب دمکرات کردستان چندين سال است که در روزنامه ارگان خود ذيل اخبار کردستان، اروميه و ... را داخل کردستان بحساب مي آورد. کومله‌ي حزب کمونيست ايران و همچنين سازمان زحمتکشان انقلابي کردستان ايران (کومله) نيز ماکو را در اطلاعيه هايي که اخيرا صادر کرده اند جزء کردستان و شهري از کردستان به حساب آورده اند.

در چنين شرايطي ، که خلق هاي آذربايجان و کردستان، زير ستم ملي و ستم سياسي و مدني مضاعفي بسر مي برند، و نياز به همکاري نزديکتري دارند، اظهارات الحاق گرايانه برخي احزاب کردستان وادعاي اينکه اروميه و ماکو و ... جزو سرزمين کردستان محسوب ميشوند، بطور جدي در دوستي و همکاري احزاب آذربايجاني و کردي خلل ايجاد ميکند. اظهارات غير مسئولانه پاره اي از افراد، از جمله مصاحبه آقاي رامبد لطفي پوري با نشريه کردستان، که با گشاده دستي تمام و با مصاحبه اي کوتاه ، شهرهاي نقده، سلماس و قوشاچاي (مياندوآب) و اروميه را ضميمه کردستان کرده اند و با کرکوک مقايسه کرده و ترک ها را نيز مهمانان آن شهر ها خوانده اند مي تواند به تنش هاي نا‌خواسته در منطقه دامن زده و خواسته هاي بحق و دموکراتيک مليت ها را لوث کند. ما از دوستان کرد خود و احزاب سياسي آنان، انتظار درايت سياسي بيشتري داريم.

دوستان عزيز! ما در پلاتفرم و اسناد خود بر فدراليسم ائتنيک تاکيد داشته ايم واين تاکيد بر اين اساس بوده است که تقسيمات کشوري موجود با حدود مناطق ملي ـ زباني کشور همخواني ندارد. در تعيين مناطق ملي و حدود سرزمينهاي تاريخي مسکن ملل و گروههاي ائتنيک حافظه تاريخي ملل و واقعيتهاي اجتماعي- انساني و زباني اصل است. وقتي ما در باره آذربايجان ائتنيک در ايران صحبت مي کنيم مقصود ما سرزميني در محدوده ي جغرافيايي در شمال غرب کشور ايران است که ازنظر تاريخي مسکن اقوام تورک بوده و اکنون نيز اکثريت جمعيت آنرا تورکها تشکيل ميدهند. کردستان ائتنيک نيز به نوبه خود در غرب ايران قرار دارد.

اوروميه و ماکو و خوي و سلماس و...جز لاينفک آذربايجان هستند؛ البته کردها نيز در اين شهر ها بوده اند و اکنون نيز هستند و در کنار آذربايجاني ها زندگي ميکنند!

ممکن است بين تورک ها و کردها در رابطه با مرزهاي ائتنيک آذربايجان و کردستان اختلاف هايي وجود داشته باشد. اين اختلاف ها ريشه قديمي دارند و تنها در دوران حکومت هاي ملي کردستان و آذربايجان به رهبري قاضي محمد و پيشه وري اين اختلافات به حداقل رسيد. اساس اختلافات نيز اول بر سرتعيين مرزهاي کردستان و آذربايجان و دوم مساله حقوقي و موقعيت و وضعيت کردهاي داخل خطه حکومت ملي آذربايجان و تورکهاي داخل محدوده ي حکومت ملي کردستان بوده است، طبق اسنادي که از دوره قاضي محمد و پيشه وري باقي مانده مسايل مورد اختلاف از قبيل تعيين مرزها اساسا بر اغماض و گذشت طرفين مبتني بوده است، و از جهت فرهنگي نيز کردهاي ساکن خطه حکومت آذربايجان در مدارس به زبان کردي و فارسي تحصيل ميکردند و متقابلا اين امکان براي تورکهاي ساکن خطه حکومت کردستان در نظر گرفته شده بود. دراين دوران يکساله رابطه دو خلق کرد و تورک بر اصول دموکراتيک و برادرانه استوار بود.

دوستان عزيز! اينکه اختلافات مرزي دو ملت کرد و تورک تاچه حد واقعي و يا جدي است و يا به توهم آغشته است، به نظر ما بحث روز واکتوئل ما نمي تواند باشد. قاعدتا حل اين مناقشات و يا اختلافات که در جاي خود بسيار مهم هم هستند بايد در يک فضاي سالم و دوستانه و با شرکت نمايندگان واقعي دو ملت و نمايندگان مناطق ذيربط و البته پس از رفتن ج.ا.ا و در فضاي دموکراتيک انجام گيرد.

دوستان عزيز! ما معتقديم تا آن فضاي مناسب دمکراتيک فرا رسد تورکها و کردها بهتر است که به روح سند حکومت هاي ملي آذربايجان وکردستان وفادار بمانند و آنرا مبني حرکت خويش قرار دهند! (سند ضميمه)

شوراي مرکزي جنبش فدرال- دموکرات آذربايجان
فروردين ١٣٨٤- مارس ١٩٨٦

متن قرارداد دوستي و همکاري صميمانه ميان حکومت ملي آذربايجان و حکومت ملي کردستان


ماده ۱- در محلهاي لازم، ميان هر دو حکومت ملي نماينده مبادله مي گردد٠

ماده ۲- در آذربايجان، در جاهايي که تعداد معيني از اهالي آن را کردها تشکيل مي دهند، در ادارات دولتي آذربايجان کردها نيز مشغول بکار شوند. در کردستان نيز در جاهايي که تعداد معيني از اهالي آن را آذربايجانيها تشکيل مي دهند، در ادارات دولتي کردستان آذربايجانيها مشغول بکار شوند٠

ماده ۳- براي حل مشکلات مشترک اقتصادي هر دو ملت، کميسيون اقتصادي تشکيل گردد و تصميمات اين کميسيون با تلاش رهبران هر دو حکومت ملي اجرا شود٠

ماده ٤- همکاريهاي نظامي ميان هر دو حکومت ملي آذربايجان و کردستان ايجاد مي گردد و نيروهاي نظامي هر دو حکومت در مواقع لزوم به يکديگر کمکهاي لازمه را انجام خواهند داد٠

ماده ۵- در صورت لزوم مذاکره با حکومت تهران، بايد ميان هر دو حکومت ملي آذربايجان و کردستان توافق حاصل شود٠

ماده ۶- حکومت ملي آذربايجان تا حد امکان شرايط رشد و شکوفايي زبان و فرهنگ ملي کردهايي که در آذربايجان زندگي مي کنند را فراهم مي سازد. حکومت ملي کردستان نيز تا حد امکان شرايط رشد و شکوفايي زبان و فرهنگ ملي آذربايجانيهايي که در کردستان زندگي مي کنند را فراهم خواهد سازد٠

ماده ٧- اشخاصي که تلاش نمايند روابط دوستي تاريخي و برادرانه دموکراتيک ملي هر دو ملت آذربايجان و کرد را بهم زنند و يا خللي بر آن وارد آورند، با اقدام مشترک هر دو حکومت مجازات خواهند شد٠

اين قرارداد در سوم ارديبهشت ماه سال ۱۳۲۵ در ساختمان مجلس ملي آذربايجان در شهر تبريز از سوي سيد جعفر پيشه وري، رهبر حکومت ملي آذربايجان و قاضي محمد، رهبر حکومت ملي کردستان به امضاء رسيد٠

در مراحل مذاکره و امضاء قرارداد مذکور، علاوه بر نمايندگان مجلس ملي آذربايجان، اعضاي کميته مرکزي فرقه دموکرات کردستان و آذربايجان، نمايندگان دولت و عده اي از سران طوايف کرد حضور داشتند٠

0 Comments:

Post a Comment

<< Home